ترس در بازارهای مالی، مانع یا منبع بزرگ انرژی؟
شده پولی را در بازارهای مالی مثل بورس از دست بدهید یا دچار زیان شوید؟ سود چطور؟ احتمال دارد با توجه به اینکه این روزها «همه در بورس هستند»، شما هم در این بازار فعالیت داشته باشید و طعم سود یا زیان را هم چشیده باشید.
اصلا فرض میکنیم در بازارهای مالی هم فعالیت ندارید. به هرحال پیش آمده که پولی را گم کنید، در کاری زیان ببینید یا حتی سود بزرگی کرده باشید؟
آیا میتوانید ادعا کنید که احساساتتان تغییر نکرده و ثابت مانده؟ میتوانید بگویید «هیجانزده» با مثلا «وحشت زده» نشدهاید؟
ما همه انسانیم و انسان، سرشار از احساسات گوناگون است.
من درباره موضوعات و سوالات بالا در یازدهمین دورهمی مجازی کافه پول که یکشنبه 22 تیر 99 برگزار شد، از آموختهها و تجربیاتم گفتم. پس اگر دوست دارید با احساسات (به طور خاص ترس) در بازارهای مالی آشنا شوید، در ادامه گزیدهای از مباحثی که در آن رویداد مطرح کردم را بخوانید.
لینکهای مرتبط:
احساسات در سرمایهگذاری چقدر تاثیرگذار است؟
خیلی از ما «احساسات» را آن چنان بدیهی میدانیم که بهراستی نمیدانیم این احساسات است که معاملات را صورت میدهد، باعث زیان و سود میشود، گردشهای مالی ایجاد میکند و در نهایت تصمیمهای سرمایهگذاران را میسازد.
تا سالها (و شاید همین الان هم!) تصور میشد همه تصمیمهایی که سرمایهگذاران و فعالان بازار سرمایه میگیرند، بر پایه «فاکتورهای منطقی» مثل ریسک و بازده، میزان سود، وضعیت سودآوری و امثالهم است. اما اکنون اقتصاددانان رفتاری و افراد حرفهای در بازارهای مالی میدانند که احساسات و هیجانات، نقشی چه بسا پراهمیتتر از فاکتورهای منطقی در بازارهای بورس و سایر بازارهای مالی ایفا میکنند.
کافی است همین الان به خودتان نگاه کنید؛ چند بار شده بر اثر ریزش بازار بورس، گران شدن ناگهانی دلار یا تغییرات شدید در بازارهای سکه و مسکن و خودرو، نوعی ترس در دلتان پدیدار شود؟
چقدر شده بر اثر همین ترس یا هیجانات، تصمیم گرفته باشید مثلا پولتان را فوراً در یکی از این بازارها سرمایهگذاری کنید تا از افت آن جلوگیری کرده باشید؟
کمی فکر کنید. در نهایت به این میرسید که «اغلب قریب به اتفاق تصمیمات مالی شما را احساساتتان جهتدهی کردهاند.»
سرمایهگذاران چطور رفتار میکنند؟
همه سرمایهگذاران در نهایت برای رسیدن به یک هدف تلاش میکنند: «کسب سود!» ممکن است در نگاه اول ساده به نظر برسد. اما در لایههای عمیقتر، میبینیم که ما برای «ارضاء یا برطر کردن نیازهای احساسی درونمان» یک عمل را انجام دادهایم نه لزوماً برای کسب سود!
شاید چون خیلی از ما از چنین احساساتی ناآگاه هستیم، همیشه در جواب کسانی که می گویند: «چرا سرمایه گذاری میکنی؟» میگوییم: «برای اینکه سود کنم!» مثلا: شاید در حالیکه میدانید طی هفته جاری، بازار سودده نیست، باز هم از فروش سهامتان خودداری کنید! (احساسی مثل خوشبین بودن)
شاید با اینکه یک فرد قابل اعتماد، وعدهای برای کسب سود بزرگ با خرید یک سهام به شما داده، از خرید آن چشم پوشی کنید! (احساسی مثل ترس)
و احساسات دیگری مثل غرور، بدبینی و امیدواری که فعالیتهای شما را شکل میدهد. پس همانطور که میبینید، فعالیتهای ما اغلب نه به خاطر فاکتورهای منطقی مثل کسب سود، بلکه به دلیل فاکتورهای احساسی مثل ترس از ما سر میزند.
گفتم ترس، بیایید کمی در مورد ترس در بازارهای سرمایه صحبت کنیم.
ترس؛ دیو بزرگ یا فرشته موفقیت؟
همیشه از دوران کودکی به ما گفتهاند که ترس، بد است. واقعیت اما چیز دیگری است… ترس یکی از بزرگترین منابع انرژی است. اگر بتوانیم آن را تحت کنترل دربیاوریم، اتفاقا به شدت میتواند به ما کمک کند.
همین ترس بوده که هزاران سال، باعث بقای نسل انسان شده است. اگر ما ترس در وجودمان نبود، از حیوانات بزرگ نمیترسیدیم، از بلایا در امان نمیماندیم و احتمالاً کسی نبود که این سطرها را بنویسد چون نسلمان منقرض شده بود!
بنابراین اول باید بگویم ترس، اتفاقا منبع عظیم انرژی است. اما همین ترس، میتواند مانع بزرگی برای موفقیت هم باشد. ترس در معاملات چندین چهره دارد:
۱- ترس از جا ماندن
همه انسانها به طور طبیعی به راههای نرفته فکر میکنند. ترس از جا ماندن موقعی اتفاق میافتد که فکر کنیم فرد دیگری در حال انجام کاری جذابتر و پرسودتر از فعالیت ماست. بسیاری از ما، در مواردی مثل موقعیتهای شغلی و عملکرد کاری نیز به این حس دچار میشویم.
جالب است بدانید که معمولا زمانهایی با ترس از جا ماندن مواجه میشویم که نتایج خوبی به دست آوردهایم. اغلب زمانیکه اشتباه میکنیم، با چنین احساسی مواجه نمیشویم.
۲- ترس از اشتباهکردن
این ترس نه فقط در بازارهای مالی، بلکه در اغلب موقعیتهای زندگی میتواند یک مانع برای موفقیت باشد. اما اگر به زندگی افراد موفق و معاملهگران حرفهای نگاهی کنیم، میبینیم که زندگی آنها سرشار از اشتباه بوده است. منتها اشتباهاتی که از آنها درس گرفتهاند…
۳- ترس از دست دادن پول
ترس از دست دادن پول موقعی اتفاق میافتد که معاملهگر ابتدا موقعیتی را آغاز میکند. سپس متوجه میشود که معامله به ضررش در حال انجام است.
ترس شدید از دست دادن سرمایه میتواند باعث شود معاملهگر بلافاصله زیانهای خود را کاهش داده و باکمی ضرر از معامله خارج شود.
این خسارات کوچک و جزئی، بهسرعت میتوانند به میزان چشمگیری افزایش یابند. چنین زیانهایی بهمرور زمان باعث میشوند که معاملهگران روحیه و اعتماد خود را از دست بدهند.
خیلی از احساسات دیگر ما هم از ترس ناشی احساسات در معامله گری میشود. احساسی مثل طمع کردن! جالب است بدانید طمع را هم میتوانیم به این شکل معنا کنیم: «ترس از جا ماندن از سود بزرگ و زیاد!»
ترس البته شکلهای دیگری هم دارد. مثل ترس از شروع معاملات تازه، ترس از نابودی سرمایه، ترس از اتمام بازار سودده، ترس از خوششانس نبودن، ترس ناشی از مواجهه با خبرهای متفاوت، ترس از مشخص نبودن آینده کاری و حتی ترس از قضاوت دیگران!
چرا ترس، در بسیاری از مواقع خوب است؟
همانطور که گفتیم، ترس در بازارهای مالی اتفاقا خیلی مواقع از ما محافظت می کند. ترس در اندازه معقول، در واقع میخواهد از ما محافظت کند. ترس به معنای یک نیروی کمک کننده به ما هشدار می دهد وما را از خطرات دور نگه می دارد.
مثلا در مورد کسانی که تازه وارد بورس میشوند، اگر ترس از شکست و از دست دادن سرمایه نباشد، ممکن است سرمایه زیادی را بی محابا وارد بازار کنند و بخش زیادی از سرمایهشان را از دست بدهند.
پس میبینیم که برای این افراد هم مقدار کنترل شدهای از ترس در بورس لازم است. بنابراین ترس به اندازه کافی (و نه بیش از اندازه) نوعی مکانیزم دفاعی و مفید است. ترس به نوعی هشدار هم هست برای اینکه میزان آمادگی خودمان را افزایش دهیم و برای رویدادها و حالتهای مختلف در آینده برنامهریزی کنیم.
ترس، چه اثراتی به همراه دارد؟
ترس آثار مختلفی با خود به همراه دارد. مثلا:
- ترس ممکن است باعث شود به صورت زودهنگام از معاملات خارج شویم.
- ترس میتواند حد زیان را یا تغییر دهد یا به طور کلی حذف کند. مثلاً شما حد زیان تعیین کردهاید؛ اما با نزدیک شدن به حد زیان، بر اثر ترسی که بر شما حاکم شده، آن را حذف میکنید و دست به قمار تازهای میزنید!
- ترس میتواند باعث شود شما معاملات زیاد، پرحجم و البته بیبرنامهای انجام دهید.
- ترس میتواند باعث شود از سیگنالهای معکوس بازار، غفلت کنید.
- و سرانجام در بسیاری مواقع این ترس است که باعث میشود برای جبران زیان، دست به معاملات پر ریسکتر بزنید. در این معاملات ممکن است برنده شوید یا زیان سنگینتری را به خود تحمیل کنید.
اثرات فیزیکی ترس در بازارهای مالی
ترس چه در بازارهای مالی و چه در زندگی روزمره، میتواند اثرات و علائم کمابیش یکسانی داشته باشد. افزایش سرعت و شدت ضربان قلب از اولین نشانههای فیزیکی اضطراب در بیشتر افراد است. اما ممکن است با ادامه پیداکردن و سختترشدن اوضاع، نشانههای دیگری نیز بروز کنند. برخی از مهمترین این نشانهها عبارتند از:
- عرق کردن دست و پا
- لکنت زبان
- تنگی نفس
- رنگ پریدگی
- انقباض ماهیچهها
- احساس درد در قفسه سینه
- فشار خون بالا
- سردرد ناگهانی
چه کنیم تا احساسات، مانع سرمایهگذاری هوشمندانه نشوند؟
نخستین و مهمترین گام برای هوشمندانه سرمایهگذاری کردن، «پذیرش» است. اینکه بپذیریم ترسها وجود دارند و هرگز از بین نخواهند رفت. بپذیریم که شکستها وجود دارند و البته همین شکستها موفقیت های بزرگ را به وجود میاورند. بپذیریم که طمع در وجود همه ما هست منتها باید از ان درست استفاده کنیم.
در ادامه، بهتر است این نکات را هم رعایت کنید:
شکستها، فرصت پراهمیت یادگیری
در دنیای معاملهگری میگویند «اگر از شکستها یاد نگیرید و تجربه کسب نکنید، در کوتاه مدت از بازار خارج میشوید. آن هم بدون عایدی خاص!» چیزی که دقیقا باید درک کنید این است که یاد بگیرید شکستها را دوست داشته باشید.
شما باید بفهمید که چرا در یک معامله اشتباه کردید. دقیقا چرا در یک معامله زیان کردید یا شکست خوردید. همین خرده شکستها را که یاد بگیرید، کمکم از آنها دوری میکنید. اما اگر نپذیرید و یاد نگیرید، دوباره و دوباره تکرارشان خواهید کرد. البته بعضی از معاملاتی که از دست میدهید تقصیر شما نیست. مثلاً شرایط ناگهان تغییر کرده است یا یک رویداد غیرقابل پیشبینی (اتفاقات سیاسی) رخ داده است. اما اکثریت معاملات از دست رفته و شکست خورده ناشی از یک تصمیم آنی و اشتباه معاملهگر است.
برای کاهش اثرات روانی شکست، از آن شکست به عنوان یک فرصت یادگیری استفاده کنید و بازار را به خاطر شکستهایتان سرزنش نکنید. چون بازار هیچ تعهدی به شما ندارد و به شما بدهکار نیست. معامله چیزی است که در بازار در حال انجام است نه آنچه شما فکر میکنید باید انجام دهید. روندها و شرایط بازار میتوانند تغییر کنند. مطمئن شوید که همواره استراتژی شما با بازار تغییر کند.
استراتژی داشته باشید
یک راه مهم دیگر برای مقابله با ترس و احساسات در معاملات، این است که از قوانین پیروی کنید و استراتژی معاملاتی با پارامترهای دقیق مثل نقطه ورود، حد سود و حد زیان و نسبت ریسک به پاداش (یا نسبت ریسک به سود) داشته باشید.
حسرت فرصتهای از دست رفته را نخورید
یکی از احساساتی که میتواند باعث شتابزدگی در انجام معاملات سهام و سرمایهگذاری شود، احساس از دست دادن فرصت است. مثلا درصورتیکه شما قصد خرید سهمی را داشتید ولی به هر دلیلی آن را نخریدید و یا نتوانستید بخرید و بعداً آن سهم رشد کرد، به احتمال زیاد آرزو میکنید آن سهم را داشتید.
باید بدانید هیچکدام از ما نمیتوانیم معجزه کنیم، ممکن است اغلب مواقع فرصتهای رشد را از دست بدهیم. آرزو کردن هیچ سودی برای شما نخواهد داشت. توصیه بزرگان این است که بهجای آرزو کردن، روی رشد مهارت سرمایهگذاری و معاملهگریتان کار کنید تا فرصتهای بعدی را بهموقع شناسایی کنید.
ترسها همیشه هستند؛ با ترسها زندگی کنید…
و کلام پایانی اینکه سعی نکنید ترس را از بین ببرید. بلکه تلاش کنید جنبههای مضر آن را به حداقل برسانید. کمی ترس در انجام معاملات مفید است و سبب میشود با دقت بیشتر و تحلیل دقیقتر اقدام به انجام معامله کنید.
ممنون از اینکه با خلاصه مطالب کافه پول ۱۱ همراه من بودید. بسیار خوشحال میشوم درباره مباحث ارائهشده در گزارش، سوالاتتان را در بخش نظرات بپرسید تا در نخستین فرصت به آنها پاسخ دهم و اگر تجربهای دارید، ممنون میشوم بازگو کنید.
پیروز و ثروتمند باشید
عبدالحکیم بائی
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
درباره عبدالحکیم بایی
من عبدالحکیم بایی تحلیلگر و معاملهگر بازارهای مالی هستم و در این سایت در تلاشم تا با ارائه آموزشها و تحلیلهایی بهروز و کاربردی در زمینه سرمایهگذاری، مدیریت و رشد مالی به شما کمک کنم تا درآمد خود را افزایش داده و در مسیر رسیدن به موفقیت و ثروتآفرینی قرار بگیرید.
ارتباط با من
(واتساپ و تلگرام)
ما را در رسانههای اجتماعی دنبال کنید!
دسترسی سریع
لینکهای مفید
از اینکه با بازنشر مطالب سایت عبدالحکیم بائی با ذکر منبع به ترویج فرهنگ سرمایهگذاری و دانش مالی کمک میکنید، از شما سپاسگزارم.
روانشناسی معاملات 💪 بازار فارکس
روانشناسی معاملات یکی از مهمترین عوامل موفقیت در بازار فارکس است زیرا شرایط روحی معامله گر در زمان معامله تاثیر زیادی روی قدرت تصمیمی گیری در زمان ورود و خروج از معامله و مدیریت سرمایه دارد. انسان ذاتا موجودی احساسی است حتی در مواقعی که تصمیمی بر پایه منطق میگیرد بازهم احساسات نقش موثری در این تصمیم گیری ایفا می کنند.
در بازار فارکس نیز اکثر معامله گران ضرر بر پایه احساسات را تجربه کرده اند بدین گونه که زمانی تحت تاثیر هیجانات ناشی از یک موقعیت اضطراب آمیز یا ناراحت کننده دست به معاملات گوناگون بدون رعایت روانشانسی معاملات و مدیرت سرمایه زده اند یا بخاطر ترس از دست رفتن سرمایه با اینکه تمام تحلیل های تکنیکال و فاندامنتال نوید یک موقعیت خوب برای ورود به معامله را داده اند نتوانسته اند به معامله ورود کنند یا بدون اینکه اجازه دهند یک معامله سیر و زمان طبیعی خود را برای رسیدن به سود مناسب طی کند با دیدن اولین نشانه های ضرر از معامله خارج می شوند.
این رفتارهای برپایه احساس اگر مدیریت نشود میتواند منجر به شکست تریدرهایی که به خوبی به انواع تحلیل های تکنیکال و فاندامنتال نیز تسلط دارند،شود. البته این احساسات همیشه اشتباه نیستند و گاهی نیز درست عمل میکنند اما یک معامله گر فارکس باید بتواند احساس درست و اشتباه را از یکدیگر تمیز دهد.
احساسات اشتباه نیستند گاهی واکنش ما به این احساسات اشتباه هستند.
روانشناسی معاملات مرز بین شکست و موفقیت در بازار فارکس است.
چهار مانع اصلی موفقیت در فارکس برپایه روانشاسی معاملات
برپایه روانشناسی معاملات ۴ مانع اصلی موفقیت فارکس شناسایی شده است:
احساس ترس در روانشناسی معاملات فارکس
ترس یکی از احساسات مفید و معمول در موقعیت هایی است که میتواند به انسان ضرر بزند. بقا انسان بدون وجود احساس ترس امکان پذیر نیست زیرا نمیتوانند موقعیت خطر را تشخیص دهند و برای دوری از آن عکس العملی نشان دهند. اما همین احساس ترس به چند نوع میتواند عامل شکست معامله گر فارکس باشد.
ترس از اشتباه
ترس به جای ایجاد انگیزه برای انجام معاملات بدون استرس از ورود به معامله خوب جلوگیری میکند و ما را متقاعد میکند که اشتباه میکنیم. با اینکه ممکنه است معامله گر زمان زیادی را صرف دستیابی یک استراتژی خوب کرده باشد اما ترس از اشتباه قدرت تحلیل را از بین می برد و تمام حواس متوجه خطرات احتمالی دیگر در بازار فارکس می شود.
ترس از دست دادن موقعیت خوب
یک معامله گر ترسو که نمیخواهد هیچ موقعیتی را برای کسب سود از دست بدهد قدرت تحلیل مناسبی ندارد بدون صبر و توجه کافی در هر موقعیتی وارد معامله می شود و معمولا پس از اینکه با ضرر مواجه شد متوجه می شود نشانه های موفق نبودن این معامله را ندیده یا به آن توجه نکرده است.
بدترین نوع ترس،ترس از بازنده بودن
ترس از شکست موجب ترس روانی در ذهن شده و قبل از هر تصمیمی هشدارهای ترسناکی به ذهن صادر میکند. شکست و موفقیت،سود و ضرر دو عضو جدانشدنی در معاملات فارکس است. امکان ندارد معامله گری هرچند موفق پیدا کنید که در هیچ معامله ای ضرر نکرده باشد. افرادی که ترس از شکست دارند اجازه نمیدهند که معامله سیر طبیعی خود را طی کند.
در یک معامله میان مدت یا کوتاه مدت ممکن است بارها معامله وارد ضرر شود اما در نهایت با سود بسته شود. معامله گری که ترس از شکست دارد اولین برای که معامله وارد ضرر شود بخاطر ترس از ضرر بیشتر و از دست دادن سرمایه به سرعت از معامله خارج می شود. یا درجایی دیگر معامله گر با جفت ارز EURUSD وارد معامله شده است که خبر بدی اقتصادی از اتحادیه اروپا اعلام می شود این معامله گر به سرعت از این معامله خارج می شود و مانع از دستیابی به سود احتمالی می شود.
ترس در معاملات فارکس غالبا مخرب است.
همچنین معاملهگران را به اتخاذ تصمیمهای بیاساس سوق میدهد
و حساب معاملاتیشان را آهسته آهسته خالی خواهد کرد.
بروکر برتر اروپا در سال 2020
حس طمع در روانشاسی معاملات فارکس
طمع از ترس نیز خطرناکتر است. طمع احساس خودخواهانهای است که در معاملات فارکس شما را به گرفتن سود بیشتر تشویق میکند. آرزوی تحقق موفقیت و کسب سود بیشتر در بازار فارکس اصلا اشتباه نیست به شرطی که با برنامه ریزی و برپایه منطق باشد.اگر صرفا طمع کسب سود داشته باشید قدرت تحلیل از بین می رود و دست به معاملات با ریسک بالا خواهید زد از سود مستمر کم به طمع سود زیاد گذشته اید و تنها چیزی که نسیبتان می شود یک سرمایه از دست رفته و یک شکست بزرگ است.
اصطلاحی بین معاملهگران است که میگوید:
هنگامیکه گاوها و خرسها سودده اند، خوکها کشته میشوند.
خوک حیوان طماعی است و بازار مراعات طمع کاران را نمیکند و موجودات طماع همه دارایی خود را از دست خواهند داد. احساس طمع بسیار مخرب تر از ترس است زیرا احساس ترس معمولا جلوی ورود شما به معامله را میگیرد در واقع مانع کسب سود میشود اما احساس طمع موجب ورود بی ملاحظه به معاملات می شود و موجب ضرر می شود. از آنجایی که حرص و طمع ما را به عمل غیرمنطقی سوق میدهد، میتواند احساس بسیار خطرناکی بهشمار آید. درست مانند نوشیدن الکل، حرص و طمع می تواند با مسموم کردن سیستم ذهنیتان، شما را به رفتار احمقانه وادار کند. اگر طمع انتخابهای معاملاتی شما را فلج میکند، پس شما به مرحله نا هوشیاری رسیدهاید و به زودی تمامی دارایی حساب خود را از دست خواهید داد.
به عنوان مثال، معاملهگری که ذهنی مسموم شده از طمع دارد، از معامله موفق خود خارج نمیشود، زیرا گمان میکند بازار برای همیشه تابع اوامر او حرکت خواهد کرد. همچنین شخص طماع در هر حرکت بازار که با انتظارات او همراه باشد به معاملات خود میافزاید. رفتارهای خطرناک دیگر این گروه از معاملهگران شامل لوریجهای بیش از حد، ورود سریع به معامله و انجام معاملات بیش از حد میباشد.
احساس خشم در روانشناسی معاملات فارکس
احساس خشم نیز برای معامله گر بسیار مضر و مخرب است. خشم معمولا پس از یک زیان به وجود میاید و برای معمله گران عصبی موجب معاملات انتقام جویانه می شود. در حالیکه هدف اولیه معاملات انتقامجویانه برگرداندن میزان زیانهای گذشته است، اما معمولا با زیانهایی بیش از دفعه قبل همراه است. معامله گران انتقامجو اغلب بازار را مسبب زیانهای خود میدانند و نهایتا معاملات اشتباه بیشتری را انجام دهند.
معاملات انتقام جویانه به ۳ دلیل برای معامله گران بسیار مضر است:
۱- معمولا برنامه دقیقی برای ورود به آن وجود ندارد و شما را مجبور به معاملات عجولانه و احتمالا با سود پایین میکند. هنگامیکه به معاملات انتقامجویانه تمایل پیدا میکنید، از معاملهگری به سمت شرط بندی کشانده میشوید. در این شرایط، شما بدون هیچ تحلیل و برنامهای به سرعت وارد معامله میشوید.
۲-چون شما قصد جبران زیانهای گذشته را دارید، حس انتقام شما را وادار به انجام معاملات بزرگتر میکند. شما برای برگشت سریع زیان،مدیریت ریسک را در نظر نمیگیرید و در نهایت،این روش یک معامله احساسی است که با انگیزه اشتباه مدیریت میشود. این امر تمرکز شما بر معاملات منطقی را از بین برده و به سمت تصمیمهای احساسی هدایت میکند.
۳-احساسات به افکار و قوانین شما نفوذ میکند و تدریجا تمام معاملات شما را فرا میگیرد، این زمانی است که لحظه به لحظه شاهد کم شدن موجودی حساب خود خواهید بود.
برای مثال شما وارد معامله ای می شوید و ۵۰دلار ضرر میکنید اینار با دو برابر حجم وارد می شوید تا زیان قبلی را جبران کنید اما مجددا دو برابر ضرر میکنید و چون فکر میکنید بازار مسبب این زیان است و به شما بدهکار است به راحتی دست به معامله ای بزرگتر می زنید تا سرمایه تان از بازار پس بگیرید و این روند تا آنجایی ادامه پیدا میکند که دیگر سرمایه ای برای ورود به معامله ندارید.
بروکر Nordfx
حس غرور در روانشناسی معاملات فارکس
در آخر غرور میتواند موفقیت شما را به خطر بیاندازد. حس غرور یک احساس هیجانی است که معمولا پس از چند موفقیت بزرگ در معاملات فارکس به وجود میاید. حس غرور کاذب شما را متقاعد میسازد که به تمامی حرکات جفت ارزها کاملا مسلط هستید و تحلیلهای شما بدون نقص است. در حالیکه هیجان بعد از موفقیت طبیعی است، اما اعتماد به نفس بیش از حد مشکل ساز میشود. برای مثال، اگر در یک معامله خرید موفقیتی به دست آوردهاید، به معنای تضمین موفقیت در معامله بعدی نخواهد بود. بازار به این شیوه عمل نمیکند.
راه های غلبه بر موانع روانی موفقیت در معاملات فارکس
بررسی های روانشناسی معاملات فارکس راه هایی برای غلبه بر موانع موفقیت را معرفی میکند.
برای آموزش فارکس سرمایهگذاری کنید
آموزش فارکس یکی از راه های اصلی غلبه بر این موانع روانی است. اگر آموزش کافی ببینید میتوانید بجای تکیه بر احساسات زودگذر میتوانید بر مهارتتان تکیه کنید و تصمیمات معقول و منطقی بگیرید. اگر بخواهید کورکورانه و بدون داشتن دلیل منطقی وارد معامله شوید به زودی احساسات بر شما غلبه خواهد کرد و به سرمایه خورد خسارت وارد خواهید کرد.
مدیریت سرمایه و داشتن استراتژی معاملاتی در بازار فارکس بسیار موضوع مهم و کلیدی میباشد.
شما باید بدانید بازار فارکس و چارت قیمتی بر چه اساسی حرکت میکند اینگونه زمانی که یک خبر اقتصادی بد بشنوید به جای اینکه بترسید و بی دلیل معاملاتتان را باز یا بسته کنید به دنبال تاثیر این خبر بر حرکات بازار چه تاثیری می گذارند و چگونه باعث تغییرات قیمتی می شوند. آموزش صحیح فارکس به شما کمک میکند، استراتژی معاملاتی خود را خلق کنید که سودهای دائمی ایجاد کند. اگر بدون استراتژی سودده معامله میکنید، احتمالا فاجعهای در انتظار شما است.
از استراتژی معاملاتی خود پیروی کنید
معاملهگری با یک برنامه قوی ریسک را کاهش میدهد و به شما در کنترل هیجانات کمک میکند. یک برنامه معاملاتی، معمولا شامل یک سری دستورالعمل و استراتژیها جهت اخذ تصمیمهای معاملاتی است. یک برنامه معاملاتی ، غالبا پس از انجام تحلیلهای گسترده و مطالعه رفتار بازار ایجاد میشود. برای حفظ ثبات و سوددهی در معاملات، داشتن برنامه بسیار ضروری است.
به عنوان مثال برای داشتن یک برنامه معاملاتی مناسب میبایست به پرسشهای زیر پاسخ دهد.
- در هر معامله چند پیپ هدف گذاری کنم؟
- در چه زمانی معامله کنم؟
- در هر معامله چه میزان از سرمایه را به خطر میاندازم؟
- برای ورود به معاملات باید از چه قوانینی استفاده کنم؟
- معاملات باز را چگونه مدیریت کنم؟
- برای خروج از معاملات باید از چه قوانینی پیروی کنم؟
اگر یک برنامه دقیق معاملاتی بر اساس سوال های بالا طراحی کرده باشید دیگر دچار هیجانات ناخواسته نمی شوید. بدون دلیل وارد معامله ای نمی شوید،از معامله ای خارج نمی شوید،حجم معامله را افزایش نمی دهید و… معامله بدون برنامه، شما را به امان احساسات رها میکند و متعاقبا، معاملات را بر اساس هیجانات و بدون هیچگونه تحلیل معنادار حرکت بازار انجام خواهید داد.
به طور مثال: اگر طبق استراتژی معاملاتیتان پس از عبور از یک سطح فیبوناچی باید وارد معامله شوید باید تا حد امکان به این قانون پایبند باشید. در اینجا چارت ۴ ساعته از USDCHF آمده است. این چارت نشان میدهد که چگونه باید قوانین را به کار گرفت.
مدیریت ریسک را تمرین کنید
برای جلوگیری از تبدیل شدن به یک معامله گر هیجانی،هیچگاه مبلغی را که نمیتوانید از دست بدهید را وارد معامله نکنید. شیوه رایج مدیریت ریسک این است که در هر معامله فقط ۱% از سرمایه را درگیر معامله کنید. مدیریت ریسک به موقع، همان چیزی است که معاملهگر را از یک قمارباز متمایز میکند. در کنار بهرهمندی هوشمندانه از لوریج، میبایست از حرکت با ترس یا نادیدهگرفتن حد زیان اجتناب کنید و هدفهای سودآور را انتخاب کنید.
به طور مثال:در اینجا معامله فروش AUDUSDآمدهاست با تعیین حد سود و حد ضرر آمده است. حد سود و حد زیان را باید قبل از ورود به معامله تعیین کرد اگر وارد معامله ای شدید و با حرکت بازار به سمت هدف حد سودتان را افزایش دادید در واقع شانس خودتان را در تبدیل یک معامله سودآور به یک معامله زیان ده افزایش داده اید. شما می بایست قبل از تعیین حد سود ابتدا ریسکتان را با تعیین حد ضرر کاهش دهید.
ذهنیت خود را تغییر دهید
ذهنیت غیر واقعی علت اصلی یک معامله هیجانی است. باید در انجام معاملات متمرکز باشید و تصمیمات هیجانی نگیرید.در غیر اینصورت عاداتی همانند ترس،طمع،خشم و غرور پیدا میکنید. صرفا تمایل به سود برای دستیابی به سود کافی نیست باید یک معامله گر بالغ(از لحاظ هیجان) باشید. شما باید به خود آموزش دهید که با حفظ اصول به سراغ بازار فارکس بروید و از تصمیمگیری بر اساس عصبانیت یا سایر هیجانات اجتناب کنید.
با ذهنیت شفاف و منطقی، هیجانات قدرت کافی برای کنترل تصمیمات شما نخواهند داشت.
نتیجهگیری
اگر نتوانید کنترل هیجانات خود را به دست بگیرید هیجانات کنترل شما را به دست خواهند گرفت که منجر به شکست خواهد شد. روانشناسی معاملات یکی از مهمترین فاکتورهای موفقیت معامله گران فارکس است.این موضوع باعث بیشترین میزان خطا برای اکثر معامله گران است. موفقیت و شکست در معاملات حرفهای فارکس به مهارت شما در حذف احساسات از تصمیمات معاملاتی بستگی دارد و الفبای معاملات ارزی سودآور، در کسب این مهارت است.
ّبروکر فارکس ifc markets
چگونه احساساتمان را کنترل کنیم؟
وضعیت ذهنی و روانی معاملهگر تأثیر جدی بر نتیجه معاملات و عملکرد او در بازار دارد. احساسات و غرایز انسانی به راحتی میتوانند عملکرد معاملهگر را تحت تأثیر قرار دهند و حتی بهترین استراتژیها و تحلیلهای معاملاتی را بیاثر کنند. هر معاملهگری باید بداند چگونه احساسات خود را تشخیص دهد و در سریعترین زمان ممکن آنها را کنترل کند. شما به عنوان معاملهگر همیشه با چهار حس مخرب درگیر خواهید بود و حتی اگر به سطح حرفهای معاملهگری هم برسید باز هم با این چهار حس مواجه خواهید شد. حس طمع، ترس، امید و پشیمانی همیشه با شما همراه خواهند بود. زمان نمیتواند کمکی برای مقابله با این چهار حس بکند، اما اگر یاد بگیرید که این احساسات را در زمان معامله تشخیص دهید، میتوانید آنها را کنترل کنید. کنترل این چهار حس مخرب باعث خواهد شد تا شما از ورود به معاملات غیرمنطقی یا تغییر بدون دلیل دستورات حد ضرر و حد سود و حتی تغییر بیمورد حجم معامله خودداری کنید. اگر معاملهگری نتواند ذهن و احساسات خود را کنترل کند، با تصمیمات اشتباه و احساسی زمینه را برای اخراج خود از بازار فراهم خواهد کرد.
همه ما با مفهوم طمع آشنا هستیم. تمایل بیش از حد انسان به تصاحب پول یا ثروت همان طمع است. در حرفه معاملهگری طمع میتواند در شکل انتظارات غیر واقعی از بازار ظاهر شود. به این صورت که معاملهگر خواسته غیر واقعی از معاملات داشته باشد. اگر شما هم در حین فعالیت در بازار احساس کنید که از معامله انتظار سود غیرمعمولی دارید و یا میخواهید سریع سود کنید، مطمئن باشید که طمع به سراغ شما آمده است. از اولین پیامدهای طمع، تغییر حجم معاملات است، به این صورت که شما ریسک معاملات را بالا میبرید. تشخیص چنین حسی کار سختی نیست. اگر احساس کردید مشکلی با افزایش ریسک معاملات ندارید، بدانید که طمع موجب زیان و ضرر شما خواهد شد. هر چقدر هم که استراتژی شما سفت و سخت باشد، حس طمع میتواند شما را متقاعد کند که بیخیال سیستم معاملاتی شوید!
هر چند حرف زدن از تشخیص طمع کار آسانی است، اما در عمل شاید معاملهگر حتی متوجه این حس هم نباشد. به طور مثل شاید معامله باز با سود خوبی داشته باشید و به آن نگاه کنید و فکر کنید که با باز نگهداشتن آن چقدر دیگر هم میتوانید سود کنید. اما به طور حتم فراموش خواهید کرد که سود معامله باز قطعی نیست! یعنی این سود اگر تثبیت نشود، میتواند به راحتی از دست برود و حتی معامله سود ده به معامله زیان ده تبدیل شود. یعنی تا وقتی معامله بسته نشده، سود ده یا زیان ده بودن آن مشخص نیست! بسیاری از معاملهگران با نگاه کردن به لیست معاملات باز خود دچار اشتباه میشوند. آنها فکر میکنند که سود احساسات در معامله گری یا زیان معاملات قطعی است.
همین تصور غلط باعث میشود تا معاملهگران با زیر پا گذاشتن سیستم معاملاتی خود دست به تغییر دستورات حد ضرر و حد سود بزنند. همین حس طمع به راحتی عملکرد معاملهگر را زیر سؤال میبرد. دیده شده که معاملهگر با نزدیک شدن بازار به حد سود او، طمع کرده و حد سود را دوباره تغییر داده و در فاصله دور تری از اهداف قبلی قرار داده است. در اکثر مواقع چنین کاری تنها باعث سود کمتر میشود! خروج از معاملهای که سود خوبی را نشان میدهد کار سختی است. در حقیقت معامله را باید دقیقاً زمانی بست که سود خوبی دارد و وضعیت معامله هم امیدوار کننده است. بسیاری از معاملهگرانی که با سود کمتری از بازار خارج میشوند (در مقایسه با حد سود اولیه معامله)، افرادی هستند که معامله را بیش از حد معمول باز نگه داشتهاند، حد سود را تغییر دادهاند و یا اهداف غیر واقعی برای معامله تعیین کردهاند. همه این عوامل نتیجه حس طمع است!
همه معاملهگران حرفهای و تازه کار در دورهای از کار خود دچار ترس میشوند. ترس میتواند اثرات خوب و بد داشته باشد، بر خلاف حس طمع که همیشه به ضرر معاملهگر است. ترس حس قویتری است. ترس یک واکنش غریزی برای حفظ بقاست. ترس از دست دادن پول میتواند هم خوب باشد و هم بد. به همین دلیل در مواجه با حس ترس، معاملهگر باید به دنبال حفظ توازن باشد. ترس از دست دادن حساب معاملاتی واقعی باعث میشود تا معاملهگر در تمامی معاملات خود از حد ضرر استفاده کند. در این مورد ترس به نفع معاملهگر عمل میکند. اما ترس میتواند علیه معاملهگر هم باشد. معاملهگری که ترسیده به احتمال زیاد از ورود به بازار خودداری خواهد کرد و فرصتها را از دست خواهد داد.
یکی از عوامل دیگری که موجب ترس معاملهگر میشود، ریسک بیش از حد در معاملات است. به طور کلی برای مدیریت حس ترس باید دو کار انجام دهید: اول باید درک کنید که معامله قبلی شما تأثیری بر نتیجه معامله بعدی نخواهد داشت. دوم، باید میزان حجم معاملهای که با آن راحت هستید را پیدا کنید. گوش دادن به اخبار یا گزارشهای اقتصادی هم میتواند معاملهگران را بترساند. اخبار و گزارشهای اقتصادی میتوانند معاملهگر را متقاعد کنند که وارد معامله جدیدی شود، یا معامله فعلی را ببندد، بدون اینکه اصلاً توجهی به وضعیت تکنیکال بازار داشته باشد. در حقیقت بررسی اخبار و گزارشهای اقتصادی امری ضروری است، اما چنین اطلاعاتی برای ورود لحظهای به بازار یا بستن معاملات فعلی کاربردی ندارند.
امید حس خطرناکی برای معاملهگر است. شاید درک و تشخیص این حس کار سختی برای معاملهگر باشد، چونکه به طور کلی حس امید، حس خوبی است. اما در حرفه معاملهگری حس امید میتواند کشنده باشد. امید به این معنی است که شخص انتظار دارد که اتفاقی بیفتد. وقتی معاملهگر تحت تأثیر حس امید معامله میکند، معمولاً به این نتیجه میرسد که حتماً سود خواهد کرد. شاید این حس باعث شود تا معاملهگر دستور حد ضرر را تغییر دهد و یا اصلاً دستورات حد ضرر را حذف کند! چونکه معاملهگر امید دارد که بازار به نفع او تغییر خواهد کرد. حس امید میتواند به حس طمع تغییر یابد و معاملهگر به سودهای سریع یا غیر واقعی امیدوار شود. در بهترین حالت معاملهگری که به آینده امید دارد با سودهای کمتری از بازار خارج خواهد شد. در واقع وقتی معامله سود خوبی دارد، معاملهگر به امید سودهای بیشتر از بستن آن خودداری خواهد کرد.
اینکه معاملهگر امیدوار باشد هر معاملهای که باز میکند با سود بسته خواهد شد، دیدگاه غلطی است. امیدوار بودن به معاملات میتواند احساسات دیگری را هم زنده کند. معاملهگری که به یک معامله امید دارد، اگر با زیان از بازار خارج شود، دچار سرخوردگی خواهد شد. ناراحتی، خشم و پشیمانی از پیامدهای امید واهی است. معاملهگر باید همیشه دیدگاه واقعبینانه داشته باشد و کاملاً درک کند که هر معاملهای قرار نیست در بهترین سناریو بسته شود. در عملکرد معاملهگران موفق و حرفهای همیشه شاهد ترکیبی از معاملات سود ده و زیان ده هستیم. این برآیند معاملات است که اهمیت دارد، نه نتیجه تک تک معاملات.
پشیمانی
حس پشیمانی زمانی به سراغ احساسات در معامله گری معاملهگر میآید که معاملهای را با زیان بسته باشد و یا اینکه فرصت معاملاتی خوبی را از دست داده باشد. معمولاً حس پشیمانی نتیجه احساساتی مثل طمع و ترس است که در بالا آنها را بررسی کردیم.
معاملهگران تازه کار بیش از حد به معاملات قبلی خود تمرکز میکنند. هر معاملهگری باید این حقیقت را درک کند که هیچگاه دو معامله یکسان نخواهند بود. به همین دلیل توجه بیش از حد به معاملات قبلی کار بیهودهای است. نتیجه معامله قبلی تأثیری بر معاملات بعدی شما ندارد. شما هیچ وقت نمیتوانید نتیجه معاملات قبلی خود را تغییر دهید، اما میتوانید با ارزیابی آنها از اشتباهاتی که قبلاً انجام دادهاید خودداری کنید. معاملهگر همیشه باید در لحظه زندگی کند و به معاملات بعدی تمرکز کند.
حس پشیمانی میتواند باعث شود تا معاملهگر بعد از دست دادن فرصت معاملاتی وارد بازار شود. اگر فرصت از دست رفت و وارد بازار شدید به احتمال زیاد نسبت ریسک به ریوارد غیرمنطقی خواهد بود. در واقع وقتی فرصت معاملاتی از دست رفت، ورود به معامله کار را دشوار میکند و سود کردن از چنین معاملهای کار سختی خواهد بود. معاملهگران حرفهای به جای اینکه حسرت فرصت از دست رفته را بخورند، منتظر میمانند و بازار را بررسی میکنند، تا شاید فرصت معاملاتی دیگری پیدا کنند.
۴ ترفند معامله گری موفق در بورس
یکی از مهم ترین توصیه ها برای معامله گری موفق در بورس آن است که میگویند موفق ترین افراد در بورس معامله گران خوبی هستند. اما ما چگونه میتوانیم یک معامله گر خوب شویم یا معامله گر حرفه ای چه ویژگی هایی دارد یا فقط یک معامله گر حرفه ای بودن در بورس برای موفقیت و کسب سود کافی است ؟
با ما در این مقاله همراه باشید تا به تمامی سوالات پاسخ دهیم
بازار بورس ایران به مانند تمامی بازار های دیگر جهان دارای معاملگرانی است که هریک وظیفه ای دارند. فرض کنید شما به یک بازار در شهر خود رفته اید و مشاهده میکنید در این بازار تعدادی فروشنده یا خریدار وجود دارند که هریک هدفی برای معامله خود دارند یعنی کسب سود . معاملگرانی هستند که یک محصول را در قیمت هایی خریداری کردند و سعی دارند با یک سود آن را به فرد دیگری بفروشند تا بتوانند سود کسب کنند و دیگر معاملگرانی وجود دارند که قصد خرید یک محصول را از فردی را دارند که بتوانند ان را به شخص دیگر در ازای نگهداری آن محصول در مدت زمان مشخص بفروشند برای کسب یک سود شیرین هر یک از این افراد در پی کسب سود و ثروتمند شدن به واسطه خرید و فروش هستند.
ترفند ۱ (روحیه معامله گر) : همه این افراد را معامله گر مینامیم اما هر معامله گر چه روحیاتی را دارا است ؟
اولین و شاید مهم ترین فاکتور که هر معامله گر باید دارا باشد کنترل هیجان است بازار های مالی چون در ذات خود نوساناتی دارند همیشه حس هیجان را به معامله گر القا میکند آیا شما جزو افرادی هستید که از ضرر کردن در معاملات واهمه دارید و اگر محصول شما دچار افت شود احتمال دارد که کارتان به بیمارستان کشیده شود ؟ اگر دارای این روحیات هستید باید به شما بگوییم که بازار بورس ایران برای شما یک مکان پر چالش خواهد بود زیرا بازار های مالی همیشه دچار نوسان هستند و یا آنکه شما در زمره افرادی هستید که با یک سود اندک تمام ارزو های خود را دست یافته میبینید و میخواهید در فرصت بعدی تمامی دارایی خود را به بورس بسپارید ؟ شما هم باید این حس را کنار بگذارید یک معامله گر موفق اول از همه هدف خود را تعیین میکند و سپس با شناخت بازار و محصول خود بدون داشتن هرگونه هیجانی دست به خرید و فروش میزند
ترفند ۲ (صبر) : معامله گری موفق در بورس در یک شب به وقوع نخواهد پیوست
اگر با تمام افرادی که در معاملگری در هر نوع بازاری موفق شده اند صحبت کنید در خواهید یافت آن ها سالها است که در ان بازار دچار فعالیت هستند و هریک شاید ضرر های هنگفتی نیز تجربه کرده اند اما با پشتکار و تلاش مضاعف آموزش دیده اند و توانسته اند ضرر های خود را به سود تبدیل کنند پس تجربه هم نیز یکی از مهم ترین فاکتور های معامله گری موفق در بورس و سایر بازار های موازی است. فردی که تجربه کافی در معامله گری را دارا است تمامی اتفاقات بازار را میشناسد ،در ریزش ها خود را بازنده تمام عیار فرض نمیکند و در صعود ها خود را یک حرفه ای به تمام معنا معرفی نمیکند در ذیل به نمودار تغییر احساسات یک معامله گر نگاه میکنیم که احساسات هر معامله گر را در هر مقطع از روند بازار درمی یابیم یک معامله گر موفق در هر یک از این مقاطع باید به هیجانات خود مسلط باشد و با تجربه خود بر تمامی ان ها غلبه کند تا بتواند تصمیم صحیح را اتخاذ کند.
اگر با تمام افرادی که در معاملگری در هر نوع بازاری موفق شده اند صحبت کنید در خواهید یافت آن ها سالها است که در ان بازار دچار فعالیت هستند و هریک شاید ضرر های هنگفتی نیز تجربه کرده اند اما با پشتکار و تلاش مضاعف آموزش دیده اند و توانسته اند ضرر های خود را به سود تبدیل کنند پس تجربه هم نیز یکی از مهم ترین فاکتور های معامله گری موفق در بورس و سایر بازار های موازی است. فردی که تجربه کافی در معامله گری را دارا است تمامی اتفاقات بازار را میشناسد ،در ریزش ها خود را بازنده تمام عیار فرض نمیکند و در صعود ها خود را یک حرفه ای به تمام معنا معرفی نمیکند در ذیل به نمودار تغییر احساسات یک معامله گر نگاه میکنیم که احساسات هر معامله گر را در هر مقطع از روند بازار درمی یابیم یک معامله گر موفق در هر یک از این مقاطع باید به هیجانات خود مسلط باشد و با تجربه خود بر تمامی ان ها غلبه کند تا بتواند تصمیم صحیح را اتخاذ کند.
اگر شما یک معامله گر تازه کار باشید به احتمال زیاد با آن بازار در حین روند صعودیش آشنا شدید مثلا در بازار بورس ایران در فروردین ۹۹ یک روند صعودی بی سابقه آغاز شد و تمامی خبرگزاری ها و صحبت های عموم در مورد این بازار بود و شما توسط دوستان یا آشنایان یا شبکات اجتماعی به سمت بازار برای کسب سود جذب میشدید اما از آنجایی که شما در روند صعودی وارد شدید در اوایل ورود دچار سود های مقطعی خواهید شد و اعتماد به نفس کاذب پیدا خواهید کرد و به خود میگویید که باید سرمایه بیشتری برای کسب سود بیشتر در بازار وارد کنم و وقتی که این کار را انجام دادید بازار به پایان روند صعودیش نزدیک شده و شما با بازار به روند نزولی میرسید و از آنجایی که تجربه بازار نزولی را ندارید ممکن است در اوایل روند دچار ترس و سپس افسردگی برای از دست دادن پول خود شوید و این جا هست که بسیاری از افراد با ضرر های مالی هنگفت بازار را ترک خواهند کرد و معامله گرانی که با تجربه قبلی تجربه این نزول ها را داشته اند در بازار خواهند ماند و پس از مدتی دوباره به سوددهی خواهند رسید.
ترفند ۳ (کنترل ترس) : تمامی صعود ها پس یک نزول قیمتی رخ میدهند
به خاطر داشته باشید معامله گری موفق در بورس با صبوری و دانش محقق میشود و از روزهای سخت ریزش عبور خواهید کرد و به سود دهی بازمیگردید. از آنجایی که بازار ایران یک بازار صعودی است و در بلند مدت یک روند سعودی دارد، امکان این که شخصی با کنترل ترس خود در نزول و پیشه کردن صبر در بلند مدت دچار ضرر شود اما به یاد داشته باشید با پول مازاد خود وارد بورس و یا هر سرمایه گذاری دیگر شوید که در یک مقاله مجزا در مورد انواع پول هایی که برای سرمایه گذاری مناسب و پول های که برای سرمایه گذاری در بورس نا مناسب هستند صحبت خواهیم کرد یک معامله گر حرفه ای همیشه دارای فاکتور صبر در خود است. وارن بافت سرمایه گذار معروف میگوید پر سود ترین معامله هایم، آن هایی بود که جایی نشستم و هیچ کار نکردم!
[/vc_column_text][vc_single_image image=”1545″ img_size=”full” alignment=”center” style=”vc_box_rounded”][vc_column_text]
ترفند ۴ (خودشناسی) : ترس و طمع دو عامل ضرر یک معامله گر
شنیدید که معامله گرانی که از ترس ضرر بیشتر یا از دست رفتن سود به معاملاتی دست میزنند که باعث ضرر آن ها شده و به جای متحمل شدن یک ضرر جزئی، متحمل ضررهای بسیار بزرگی شدهاند.
ایا باید تحت هر شرایطی سهم را نگه داشت:
جواب خیر است زیرا هر معامله گر باید هنگام یک معامله برای خود یک حد ضرر( مقداری است که معامله گر بیش از نباید در یک سهم ضرر کند و باید پس از ضرر کردن تا آن مقدار خاص از معامله خارج شود ) از و یک حد سود (مقداری است که معامله گر هدف سود خود را هنگام انجام معامله در ان میبیند و پس از رسیدن سهم به ان هدف با کسب سود با توجه به استراتژی سود خود را برداشت کند و از آن سهم خارج شود) داشته باشد.
که در مقاله ای دیگر با تعیین نقاط حد سود و حد ضرر به تفصیل به این موضوع میپردازیم.
در این مقاله دریافتیم که مهم ترین نیاز های معامله گری به ترتیب کنترل هیجان،تجربه،صبوری،دانش،و رعایت حد سود و حد ضرر است.
روانشناسی در معاملهگری
خیلی وقتها در محافل خصوصی و خانوادگی و دوستانه صحبت از شغلهای گوناگون و سختی بعضی شغلها می شود . در مورد سختی مشاغل مختلف هر کس نظری دارد . برخی شغل کار در معدن را ( به علت شرایط سخت کار ) ، برخی جراح مغز را ( به خاطر مسئولیت زیاد و احتیاج به دقت و تبحر زیاد ) و برخی کار در کوره های ذوب آهن ( به خاطر خطرات حین انجام کار و حتی عوارضی که بعد ها دامنگیر افراد می شود ) را سخت ترین شغل ها می دانند . اما واقعا شغل سخت چیست و چه شغلهایی سخت محسوب می شوند . به یک تعریف ساده مشاغلی که فرد طی سالها فعالیت در آن دچار مشکلات جسمی و روحی و بیماری می شود شغل سخت محسوب می شوند و دارای تقسیم بندی های خاصی هستند . معیار سختی یک شغل میزان آسیب هایی است که ممکن است شغل برای شاغلین داشته باشد ( حتی اگر تمام مواردی ایمنی هم رعایت شود ) .
اما صرف نظر از مبحث بالا آیا شغل آسان هم داریم ؟ خوب در این خصوص هم نظرات متفاوتی وجود دارد و افراد در مقایسه با شغلهای سخت ، برخی شغلها را آسان می دانند . ممکن است کسی طلافروشی یا کارهای دفتری را شغلی آسان بداند . اما واقعیت این است که هیچ شغل آسانی وجود ندارد و هر شغل دارای ریسکها ، مشکلات و سختی های خود هست هرچند برای کسانی که تجربه آن را ندارند ممکن است شغل آسانی به نظر برسد . خوب در این مقاله قرار نیست به بررسی حرفه ها مختلف و بررسی سختی کار بپردازیم . ما در اینجا یک سوال اساسی داریم :
آیا شغل معامله گری در بازارهای مالی ، آسان است ؟
این مقاله را زمانی می نویسم ( مرداد 1399 ) که تب بورس همه جامعه را فرا گرفته و تقریبا در همه جا صحبت از آن است و به جرات می توان گفت که بورس تابحال چنین روزهایی را به خود ندیده است و ورود حجم پول و مردم جامعه به آن بی سابقه است . بسیاری از مردم با فروش اتومبیل ، گرفتن وام و …. به هر طریقی می خواهند از قافله سود های سرشار این روزها عقب نمانند . اما اینجا یک نکته خیلی مهم خودنمایی می کند . آیا این مردم هیچ تجربه ای در این کار دارند ؟ آیا در این زمینه تحصیلات دارند و آموزش دیده اند ؟ تقریبا اکثر کسانی که در حال ورود به این بازار هستند هیچ تجربه و تخصصی ندارند و صرفا با دیدن سود زیاد و این فکر که معامله گری کار راحتی است وارد گود می شوند .
حال یک سوال دیگر :
اگر به شما بگویند شغل برقکار صنعتی ( یا هر شغل دیگر ) درآمد فوق العاده ای دارد ، شما فورا شال و کلاه می کنید و می روید به عنوان یک برقکار استخدام شوید ؟ به فرض اینکه حتی شرکتی که قرار است در آن کار کنید ادعای شما را پذیرفت و بدون هیج آزمونی به شما اجازه فعالیت داد آیا شما این ریسک را قبول می کنید که در کاری که هیچ تجربه و تخصصی ندارید شروع به کار کنید ؟ نتیجه چنین کاری چه خواهد شد ؟ بی شک در همان ساعات اول جان خود و دیگران را به خطر خواهید انداخت یا حداقل خسارت مالی به بار خواهید آورد . خوب وقتی ما در شغلی مهارت نداریم عقلا از ورود بدون آموزش به آن خودداری می کنیم اما واقعا چرا اکثر مردم در مورد ورود به حرفه معامله گری بدون هیچ تردیدی ( بدون داشتن تجربه و تخصص ) اقدام می کنند و انتظار دارند موفق هم باشند . واقعا چرا ؟
حال مسئله را با دقت بیشتری بررسی می کنیم . کلا برای موفقیت در یک حرفه دو مرحله وجود دارد :
- مراحل راه اندازی یک کسب و کار و یا موفقیت در آزمون ورودی و استخدامی و جلب نظر کارفرما برای به دست آوردن یک کار
- توانایی های فکری و جسمی برای ادامه آن کسب و کار یا موفق بودن در انجام شغلی که در یک سازمان به دست آورده ایم ( در یک دسته بندی کلی ما یا برای خودمان کار می کنیم یعنی یک کسب کار شخصی داریم و یا برای دیگران کار می کنیم مثلا کارمند یا کارگر یک شرکت هستیم ). در هر دو صورت پس از ورود به هر حرفه ای توانایی برای غلبه بر مشکلات و سختی ها و داشتن توان لازم برای موفقیت در ادامه کار بسیار مهم است .
مرحله اول :
معمولا برای اینکه در یک شغل استخدام شویم لازم است که قبلا در آن زمینه مهارت و تخصص لازم را بدست آوریم که برای این منظور باید در دانشگاه یا مراکز مشابه علمی و فنی آموزش دیده باشیم . معمولا شرکت ها برای استخدام افراد ، از آنها مدارک تحصیلی مرتبط و سوابق کاری می خواهند و از آزمونهای کتبی ، عملی و مصاحبه برای ارزیابی و انتخاب بهترین افراد استفاده می کنند . پس هیچ شرکتی حاضر نیست بدون ارزیابی و اطمینان از مهارت و تخصص افراد آنها را بکارگیرد و برای داشتن یک شغل معمولی در یک سازمان باید سالها تحصیل کنند و آموزش ببینند و حتی بعد از استخدام نیز آموزشهای مرتبط با شغل همچنان ادامه دارد .
از طرف دیگر برای راه اندازی یک کسب و کار کوچک به غیر از تخصص و تجربه ( که برای به دست آوردن آن احتیاج به ساعتها آموزش به صورت رسمی ( مثلا در مراکز فنی حرفه ای ) و سنتی ( مثل شاگردی کردن ) و کسب تجربه در بازارهای کار احتیاج به مجوزهای همچون پروانه کسب ، مدرک فنی حرفه ای ، تایید سلامت فردی و بهداشت محل کار ، نداشتن سوء سابقه و بسیاری موارد دیگر دارد .
سوال : برای ورود به شغل معامله گری چه مدارک و مجوزهایی لازم است ؟
پاسخ : یک کد بورسی و شارژ حساب . والسلام
همانطور که می بینید وارد شدن به هیچ شغلی به اندازه معامله گری بورس آسان نیست و شاید به همین خاطر است که به محض رسانه ای شدن سودآور بودن بورس ، همه برای ورود به آن هجوم می آورند .
مرحله دوم :
در یک حرفه پس از راه اندازی آن یا استخدام در یک شرکت ، مهم ادامه آن برای رسیدن به اهداف و موفق بودن است . بعضی کارها ممکن است مرحله اول آسان باشد ( راه اندازی ) ولی ادامه دادن سخت باشد و یا بالعکس شغلهایی هستند که ورود به آنها مشکل باشد ولی ادامه آن زیاد سخت نباشد .
همانطور که دیدید ورود به دنیای بازارهای مالی آسان است اما آیا ادامه آن و رسیدن به سود آوری مستمر در بلند مدت نیز آسان است .
طبق آمار ( منبع ش را نمی دانم ولی زیاد شیده ایم ) بیش از 90% کسانی که وارد جرگه معامله گران می شوند پس از مدتی با از دست دادن قسمت زیادی از دارایی خود ( حتی همه آن ) با سرخوردگی این بازار را ترک می کنند . تاثیرات این شکست تا مدتها بعد گریبانگیر خود و خانواده شان خواهد بود .
نکته مهمی که در اینجا قابل ذکر است این است که اشتباهات و خطاهایی که ما در حرفه خود انجام می دهیم ممکن است به دیگران آسیب مالی یا جسمی وارد کند ولی در این شغل تنها خودمان هستیم که در معرض آسیب های احتمالی خواهیم بود .
پس نتیجه ای که تا اینجا گرفتیم این است که معامله گری ، حرفه ای است که ورود به آن آسان است و به علت احتمال بدست آوردن سودهای زیاد در آن ، مردم وسوسه می شوند که بدون آموزش و تجربه وارد آن شوند و به راحتی سرمایه خود را در خطر بیاندازند ، غافل از اینکه این دریا به آن اندازه که آرام به نظر می رسد بی خطر نیست .
دنیای بازارهای مالی ، دنیایی متفاوت
همه ما از کودکی در محیط هایی بزرگ شده ایم که تحت نظارت دیگران بوده ایم . در خانه ، مدرسه ، محل کار و محیط جامعه تحت کنترل و نظارت والدین ، معلم ، مدیر ، پلیس و قانون بوده ایم و برای هر خطایی مورد مواخذه قرار گرفته ایم . همیشه باید طبق قوانین و هنجارهای محیط هایی که در آن بودیم ، رفتار می کردیم و به این گونه زندگی عادت کرده ایم . اما وقتی وارد محیط جدید ( بورس ) می شویم دوباره همان ذهنیت را داریم ولی اینجا دنیای متفاوتی است .
دنیای جدید دنیایی است پر از سود ، پر از ریسک و پر از احساسات و البته بدون هیچ ناظری . اینجا می توانی هر وقت ارده کردی خرید و فروش کنی هر اندازه سرمایه که داری وارد معامله کنی . سود کنی ، ضرر کنی و البته کسی شما را به علت اشتباهاتتان و ضررهاتان مواخذه و تنبیه نخواهد کرد . شما آزاد هستید . آزاد آزاد .
دقیقا یکی از مهمترین تفاوتهای دنیای جدید با محیط های قبلی همین است و البته این نکته بسیار تعیین کننده است .
در محیط جدید تنها کسی که ناظر ماست خودمان هستیم . کنترل ترس ، طمع ، احساسات ، هیجانات ، پایبند بودن به استراتژی و قوانین کاری ( مدیریت سرمایه – مدیریت ریسک و … ) کلید موفقیت ماست و البته کسی نیست که ما را مجبور کند که به قوانین خود ( قوانینی که خودمان بر اساس علم و تجربه شخصی پذیرفته ایم و کسی به ما را ملزم به قبول و رعایت آنها نکرده است ) پایبند باشیم . کسانی بوده اند که سالها طبق اصول کاری خود معامله کرده اند ولی به علت اینکه فقط در یک یا چند معامله از قوانین خود پیروی نکرده اند ، کل سرمایه خود را از دست داده اند .
منظبط بودن شرط موفقیت در بازارهای مالی است .
انسانهای موفق در بازارهای مالی باید انسانهای خودساخته ای باشند . شاید پایبند بودن به چند قانون ساده کار ساده ای به نظر آید اما در عمل ، کاری است بسیار دشوار . به عنوان مثال یکی از قوانین مهم خروج از بازار بعد از رسیدن به حد ضرر است . اما به علت اینکه ذهن ما ذاتا آمادگی پذیرش ضرر را ندارد و به هر طریقی سعی می کند که آن را توجیه کند و تمام علایم آشکار ریزش قیمت را نادیده می گیرد و حتی وقتی قیمت از حد ضرر عبور می کند هم به امید بازگشت قیمت ، از معامله خارج نمی شود و به قولی وارد باتلاق ضرر می شود . این قانون بر روی کاغذ بسیار ساده است اما همه کسانی که در بازار مالی کار کرده اند می دانند که چقدر اجرای آن سخت است . بقیه قوانین هم به همین صورت در ظاهر ساده اند اما در عمل اینگونه نیست . کنترل احساسات بخش مهم کار است . کنترل ترس و طمع ( که برخی اساتید طمع را هم نوعی ترس می دانند . در واقع ترس از دست دادن سود بیشتر ) کار انسانهایی است که ذهنی آرام و قوی و روحیه ای محکم دارند .
کسانی که تجربه ای در معامله گری ندارند کار را ساده می پندارند . خرید در کف و فروش در سقف قیمتی . به همین راحتی . و به همین خاطر است که به سادگی وسوسه می شوند تمام سرمایه خود را وارد این کار کنند و حتی با فروش خانه و اتومبیل و گرفتن وام وارد این میدان شوند و البته ممکن است در ابتدا هم سودی ببرند اما در بلند مدت تمام داشته های خود را بر باد می دهند . امروز که در حال اتمام این نوشته هستم ( 22مرداد 99 ) چند روزی است که بازار در حال اصلاح و یا شاید ریزش باشد . در این روزها می توان براحتی ترس را در نوع معاملات دید . واقعا استرس این شغل در این روزها خصوصا برای کسانی که بدون تجربه و رعایت قوانین حرفه ای وارد آن شده اند ، کشنده است . کار ، کار ساده ای نیست . و این را به تجربه یافته ام و واقعا انسانهای موفق در این کار را انسانهایی خود ساخته می دانم . زمانهایی که همه در حال خرید هیجانی هستند تو باید بر اساس استراتژی خود بر طمع خود غلبه کنی و خرید نکنی و ممکن است در زمانی که دیگران هیجان زده می فروشند تو بر ترس خود غلبه کنی و بخری . در واقع معامله گری یک کار سنگین ذهنی است که فشار آن با فشار روانی فینال مسابقات جهانی برابری می کند .
مارک داگلاس در کتاب معامله گر منظبط می گوید ” مردم معامله گری را کار آسانی می دانند در صورتی که اینگونه نیست ” یا کورتیس ام.فیث در کتاب معامله گری از عمق وجود می گوید : “معامله گری کار آسانی است ولی برخی آنرا پیچیده می کنند چرا که فکر می کنند با کار راحت نمی شود پول درآورد و حتی برای رسیدن به درآمد زیاد باید کار سخت انجام داد برای همین معامله گری را برای خودشان پیچیده می کنند و در آخر در کتاب ذهن زیبا در بورس ( نویسندگان توماس ویتنر / أندرتاس فریچ ) می خوانیم :” معامله گری کار ساده ای است ولی آسان نیست .” این بزرگان که همه در حوزه مسائل روانشناسی معامله گری تحقیق می کنند و خود از معامله گران با تجربه و وموفق هستند هر یک از نقطه نظر خود معامله گری را بررسی کرده اند و هر سه البته درست می گویند . مارک داگلاس معتقد است که مردم معامله گری را کار راحتی می دانند ، که در این زمینه مفصل صحبت کردیم و علل آن را بیان کردیم اما نکته جالب در کتاب مورتیس ام.فیث این است که وی معامله گری را کار راحتی می داند . نظر ایشان این است که اگر کسی اصول معامله گری را درست یاد بگیرد ( استفاده از نیم کره سمت چپ مغز ) و معامله گری را با اصول درست آن انجام دهد پس از مدتی تواند قدرت استفاده از شهود ( استفاده از نیمکره سمت راست ) در معامله گری را پیدا کند و باید به شهود خود اطمینان کند و آنرا پرورش دهد و بتواند در معاملات به سرعت تصمیم گیری کند (خصوصا در معاملات کوتاه مدت روزانه) و کم کم توانایی استفاده از هر دو نیمکره مغز را بدست آورد . وی معامله گری را بعد از طی کردن همه مراحل یعنی یادگیری اصول و به کاربردن و تکرار آنها تا به دست آوردن تجربه در استفاده از قدرت شهود ( حذف کردن جزئیات و مدل سازی با یک نگاه کوتاه به نمودار و تصمیم گیری سریع ) کاری ساده می داند نه اینکه این شغل برای افراد بدون تجربه و تخصص کار ساده ای باشد .
و در نهایت در کتاب ذهن زیبا در بورس به جمله ای می رسیم کامل و ساده : “معامله گری کار ساده ای است ولی آسان نیست ” . بسیاری افراد هستند که همیشه دنبال اندیکاتورهای پیچیده ، نرم افزارهای تخصصی و تکنیکهای خاص ( که البته من منکر فواید و کاربرد آنها نیستم ) می گردند و فکر می کنند برای موفقیت در معامله گری احتیاج به علمی خاص هست که فقط افراد خاصی از آن اطلاع دارند در حالی که واقعا اینگونه نیست . بسیاری از موقعیت های معامله با یک تحلیل ساده و بدون استفاده از انبوه اندیکاتورها و تحلیل های پیچیده قابل دستیابی هستند واتفاقا سود خوبی هم می دهند . به گفته هری کارپنتر در کتاب غول درون ” وقتی تئوری های زیادی برای برای توضیح یک پدیده در دسترس باشند ، به احتمال زیاد ساده ترین آنها ، صحیح ترین آنهاست . طبیعت در جستجوی ساده ترین راه هاست ” .
این اصل در معامله گری نیز صدق می کند .
در واقع قوانین کار ساده اند ولی اجرای به موقع و درست آنها آسان نیست . پیدا کردن یک یا چند استراتژی که با روحیات فرد سازگار باشد و اطمینان به سودآوری آنها در بلند مدت و داشتن مدیریت سرمایه و مدیریت ریسک کار سختی نیست اما مهم پایبند بودن و اجرای دقیق و به موقع آنها می باشد .
در پایان بد نیست نگاهی بیندازیم به شکل زیر که چرخه روانشناسی در بازار را نشان می دهد . این شکل برای افرادی که سهمی را خریده اند ترسیم شده است ( پوزیشن buy) . همانطوری که می بینید وقتی بازار در راستای خرید ما در حال رشد می باشد احساساتی مانند خوش بینی – شور و شوق – هیجان و رضایتمندی وجود ما را فرا می گیرند و هنگامی که کم کم بازار در نزول قرار می گیرد هیجاناتی مانند اضطراب تا افسردگی ما را درگیر خود می سازند . دو نکته مهم در این خصوص وجود دارد . نکته اول اینکه هر معامله گر توان کنترل این احساسات را در وجود خود داشته باشد و نکته دوم اینکه یک معامله گر بتواند احساسات معامله گران دیگر را در هر زمان تشخیص داده و بازار را پیش بینی کند و برای ورود یا خروج از آن به موقع اقدام نماید .
نتیجه گیری
هیچ کاری سخت نیست و هیچ کاری ساده نیست . برایان تریسی معتقد است برای رسیدن به مهارت و موفقیت در یک شغل باید روزی حداقل 2 ساعت وقت برای احساسات در معامله گری یادگیری آن اختصاص دهید و برخی محققین 10000 ساعت کار برای سرامد شدن در یک حرفه را لازم می دانند . یادگیری و تجربه اندوزی مستمر ، کلید موفقیت هستند . معامله گری هم از این قاعده مستثنی نیست . اگر بدون آموزش و کار توانستید در شغل دیگری موفق باشید در معامله گری هم می توانید . شغلی لذت بخش و پر از هیجان و سود که اگر بدون تجربه وارد آن شوید زندگی خود و خانواده تان را تباه خواهید کرد . آموزش و کار کردن در محیط های مجازی ( دمو ) و سپس تجربه اندوزی با پول کم در دنیای واقعی و پرورش و آماده کردن ذهن برای کار با پول های بزرگتر ، کلید کار است . بهترین معلم بازار است و البته سخت گیرترین آنها . بزرگترین درسها را وقتی می آموزیم که ضرر می دهیم . ضرر دادن جزء کار است و هزینه شغل مان . باید آن را بپذیریم و به موقع برای توقف آن اقدام کنیم . هر شغلی هزینه هایی دارد و هزینه این شغل ضرر دادن است . پرورش جسم و ذهن ، آرامش روح ، تمرکز لازمه موفقیت در این حرفه اند . برای داشتن ثروت ابتدا باید ذهنی ثروتمند داشت . سالم و پرسود باشید.
دیدگاه شما