دچار شوک احساسی شدم. نمیتوانستم باور کنم که آنقدر احمق بودهام. با وجود سالها مطالعهای که داشتم، باید شکست سختی میخوردم تا بازار را درک کنم. تصور می کردم که بازار من را قورت داده و مسیر پول درآوردنم از طریق ترید را گم کرده ام.
روانشناسی معامله گری چیست و چرا اهمیت دارد؟
ممکن است بسیاری از ما تصور کنیم که معامله گری در بازار بورس امری ساده و آسان است. اما باید بیان نماییم که چنین نیست. حتی می توانیم بگوییم روانشناسی معامله گری چنان از پیچیدگی و دشواری برخوردار است که حتی برخی از افراد که وارد بازار بورس می شوند، پس از یادگیری تحلیل بنیادی و تکنیکال نیز موفق نمی شوند سود مناسبی از این بازار به دست آورند.
برای این که بتوانید در بازار بورس سود بالایی به دست آورید، لازم است از نظم، برنامه، شخصیت و کوشش زیاد برخوردار باشید. برای این که کمتر در این بازار دچار آسیب شوید نیز، لازم است روانشناسی شخصیتی خود را بشناسید و از آن در بازار بورس استفاده کنید. کنترل احساسات در بورس مسئله ای است که می تواند تریدر را به سود و موفقیت زیادی برساند.
یکی از موارد پیچیدگی سرمایه گذاری در بازار بورس این است که بیشتر انسان ها در طی انجام معاملات با احساسات و عواطف خود مواجه شده و همین مسئله آنها را از انجام فعالیت پرسود باز می دارد. در صورتی که این افراد روانشناسی معامله گری را بدانند، می توانند به ترس، هیجان، طمع و استرس خود مسلط شوند. تا در زمان اقدام به سرمایه گذاری و انجام معامله، از مدیریت صحیح استفاده کنند.
روانشناسی معامله گری، کلید گمشده معامله گران بورس
روانشناسی معامله گری را باید کلید گمشده ای در نظز بگیریم که معامله گران به آن نیاز دارند. مخصوصا در بازار بورس و اوراق بهادار داشتن این کلید می تواند موفقیت های بسیاری را برای تریدر به همراه داشته باشد. هر روز بر تعداد افرادی که وارد بازار سرمایه گذاری در بورس می شوند افزوده می شود، که هر کدام چنین تصور می کنند که می توانند از این بازار سود بالایی به دست آورند.
مسلما این تفکر زمانی می تواند موفقیت را برای معامله گر به همراه داشته باشد، که ضرر در معاملات را نیز در نظر بگیرید. یعنی بر اساس عواطف و احساسات اقدام به انجام معامله نکند. برخی مواقع عقاید بر نحوه انجام معاملات تاثیر گذار هستند. پس باید این عقاید را شناخته و تحت روانشناسی معامله گری آنها را مورد مطالعه قرار داد.
اهمیت درک روانشناسی معامله گری
برای این که به موفقیت بالایی در بازار های مالی دست یابید، لازم است ابتدا در مورد روانشناسی معامله گری به درک درستی دست یابید. که این مسئله نیز زمانی رخ می دهد که به صورت مستقیم سرمایه گذاری در بازارهای مختلف را تجربه کرده باشید. معامله گران زیادی به طرز فکر فراچارت و اهمیت استفاده از آن پی برده اند، که این مسئله به شدت در معاملات کوتاه مدت این دسته از افراد قابل مشاهده است.
شما اگر به دنبال کسب موفقیت در بازار بورس هستید، باید این نکته را همیشه به خاطر داشته باشید که روانشناسی معاملات می تواند در زمان های بحرانی تمرکز شما را افزایش دهد.
روانشناسی معامله گری در کسب سود و یا کم دیدن زیان تاثیر بسیاری دارد. زیرا به تریدر کمک می کند تا در زمان های حساس با دقت و تمرکز بیشتری اقدام به انجام معامله نماید. یکی از مهمترین وظایفی که می توانیم برای روانشناسی معامله بیان کنیم، تشخیص حضور طمع و ترس در حین سرمایه گذاری است.
اگر درک درستی از روانشناسی معامله گری داشته باشید، در صورتی که در سرمایه گذاری با ضرر مواجه شدید، به راحتی این باور را در خود تقویت خواهید نمود که این مسئله بخشی از کسب و کار معامله گری بوده و نباید در این خصوص استرسی به خود وارد کنید.
این که یاد بگیرید چگونه احساسات خود را کنترل کنید، قادر خواهید بود به میزان قابل توجهی از ضرر دیدن در سرمایه گذاری خود بکاهید. برای این که موفقیت و کسب سود در بازار بورس را تجربه کنید، ابتدا لازم است یاد بگیرید احساسات خود را ساماندهی نمایید. اما بدون تردید برای این که بخواهید به یک تریدر آرام تبدیل شوید، ممکن است زمان زیادی را از شما بگیرد.
نباید اجازه دهید سود یا زیان دهی در معامله روان شما را تحت تاثیر قرار دهد. روانشناسی معامله گری در اصل به شما این امکان را می دهد تا با تمرکز بیشتری بر روی اعصاب و روان خود اقدام به انجام معامله نمایید.
آیا طمع داشتن در انجام معامله خوب است؟
افراد زیادی هستند که در این دنیا معتقدند طمع در هر چیزی خوب است. اما باید بگوییم در بازار های سرمایه گذاری، طمع نوعی تیغ دو لبه به شمار می رود. ممکن است در یک حالت ما را به سود زیادی برساند، یا در حالت دیگر تمامی سرمایه ما را از بین ببرد. طمع زمانی خوب است که مدیریت ریسک در معاملات را بدانیم و به روانشناسی معامله گری تسلط داشته باشیم.
پس برای این که بتوان موفقیت بالایی را به دست آورد، لازم است در کنار طمع، ریسک را نیز در نظر قرار دهید. البته میزان طمع نیز می تواند در کسب سود موفقیت آمیز باشد.
زیرا برخی از افراد به دلیل داشتن طمع زیاد حتی ممکن است قوانین معامله گری سرمایه خود را به طور کامل در بازار مالی از دست دهند. در این صورت اگر بتوانید از یک پلن معاملاتی مشخص استفاده کنید، می توانید طمع خود را به سود تبدیل کنید. اگر فقط به فکر سود کردن باشید و تمامی استراتژی معاملاتی خود را برای به دست آوردن سود مورد استفاده قرار دهید، بدون شک زیان را برای شما به همراه خواهد داشت.
این نوع طمع ها در بازار فراتر از کسب سود متعارف شما پیش رفته و از این رو شما را وادار می کند روانشناسی معامله گری را نادیده گرفته و استراتژی ها و قوانین مناسب را زیر پا بگذارید.
زیرا در این چنین حالت هایی شما درگیر احساسات شده اید و قادر نیستید به صورت معقول تصمیمی بگیرید. اگر این وضعیت در شرایط بحرانی برای شما پیش آید، می تواند بدترین حالت را برای شما به ارمغان آورد.
حتی ممکن است به جای کسب سود، ضرر را در معاملات تجربه کنید. پس در کل هر فردی برای این که موفقیت در بازار بورس و سرمایه گذاری را تجربه کند، نیاز به ذهنی با مهارت بالا و متمرکز خواهد داشت. یک ذهن فعال و با مهارت می تواند میزان ضرر در معامله را به حداقل برساند.
چطور احساسات را از معاملهگری حذف کنیم؟
معاملهگری در بورس و تاثیر احساسات شخصی بر آن چگونه است؟در مقاله قبل پیرامون ترس در معاملات مطالبی را ارایه کردیم در این مقاله قصد داریم به توضیح کاملی بر احساساتی که یک معامله گر در بورس داردبپردازیم. واقعیت این است که تنها ۱۰ درصد معامله گران در بورس بهعنوان یک شغل به این حرفه تکیه میکنند وزندگی خود را با آن میگذرانند و تنها ۵ درصد معامله گران در بورس میتوانند پول زیادی به دست آورند.
مطمِینا هرکسی بهطور اتفاقی و گه گاه معامله خوبی را انجام داده است. اما در درازمدت، اوراق بهادار و حسابهایشان بدون تغییر یا حتی به سمت صفر میل میکند. دلایل بسیاری برای این امر وجود دارد، ازجمله زمانبندی بد و نامناسب، مدیریت ریسک و پول ضعیف، فقدان نظم معاملاتی، انتظارات غیرواقعی نظیر یکشبه پولدار شدن و عدم علم کافی. مطمینا همه ما چنین شرایطی را تجربه کردهایم. معاملهای را انجام داده و سود کردهایم قبل از اینکه بدانیم در مسیر برد قرارگرفتهایم.
در اینجاست که فکر میکنید استاد شدهاید و میتوانید هرگونه شرایط در بازار را به نفع خود تغییر دهید. فکر می کنید می توانید بر مشکلات غلبه کنید ازاینرو به مسیر پیروزی خود ادامه میدهید.
این امر کاملاً قابلدرک است، به این دلیل که این احساسی طبیعی در انسان است که واکنشی مثبت پس از پیروزی نشان دهد؛ اما همه ما در سوی دیگر قضیه نیز بودهایم. هنگامیکه وارد معاملهای در بورس میشوید که آنطور که میخواهید پیش نمیرود. درنهایت پس از چند مرتبه سقوط بازار، بازهم در معامله باقی ماندید. فقط به این امید که شرایط به نفع شما تغییر کند ولی چنین اتفاقی نمیافتد و معامله را با ضرر بزرگی میبندید. در این مرحله عصبانی و ناامید خواهید شد و پولتان را میخواهید؛ بنابراین به چرخه احساسات در معامله گری در بورس برمیگردیم که رابطهی بین احساسات و قضاوتهای ما را توضیح میدهد.
معاملهگری سرگرمی نیست!
ازآنجاییکه معاملهگری در بورس یک کسبوکار (تجارت) است، باید بهصورت یک سرمایهگذاری تجاری جدی به آن نگاه کنیم و نه یک سرگرمی. بنابراین، بایستی آن را از زندگی شخصیمان جدا کنیم. احساسات در معامله گری در بورس جایی ندارد و تنها جای تصمیمات دقیق و برنامهریزیشده است. احساساتمان فرآیند تصمیمگیری را برای معامله گری مختل میکند. اغلب اوقات باعث ایجاد تصمیمات ضعیف که منجر به خسارت میشود،می گردد.
موفقیت یا شکست در دنیای کسبوکار میتوانند بهترین و بدترین احساسات را به همراه داشته باشند. تفکر روشن، نظم و انضباط، غریزه و مهارت، بهخصوص در دنیای معاملهگری در بورس ضروری و الزامیاند؛ بنابراین بایستی احساساتمان تحت کنترل باشند.
معاملهگری در بورس مطالعه رفتار توده جامعه است:
بازار نتیجه رفتار جمعی انسانی است. این نمایشی کامل و قابلاندازهگیری از خوشبینی و ترس جمعی است. حرکت بازار، حرکت روانشناسی جمعی است. بسیاری از معامله گران در بورس به این خاطر که تشخیص نمیدهند نگاه کردن به یک چارت بازاری همانند نگاه کردن به روانشناسی جمعی شرکتکنندگان در آن است، ضرر میکنند. به همین دلیل معامله گران حرفهای تأکید زیادی بر مطالعه قیمت و روابط حجمی که به آنها در معاملهگریشان در بورس کمک میکنند، دارند.
در اینجا قانون طلایی معاملهگری در بورس ارائه میشود:
روند دوست شماست، پس با توجه به روندها معامله کنید. بهعبارتدیگر با بازار مبارزه نکنید، فقط با آن جلو بروید.
حذف قسمت عاطفی و احساسی، کلید موفقیت است:
با گفتن این جمله، میخواهم در مورد بخش عاطفی معاملهگری در بورس که به نظرم کلید تبدیلشدن به یک معاملهگر تهذیب شده، بهعنوان قدم اول در معاملهگری، بحث کنم. برای رسیدن به این موفقیت باید یاد بگیرید چگونه احساساتتان را کنترل و یا حذف کنید. اگر موفق به درک روانشناسی انسانی شدهاید و اینکه چه چیزی به تصمیمگیری در خریدوفروش انگیزه میدهد و یا بهتر است بگوییم در تصمیمگیری اثرگذار است، قادر خواهید بود که خود را در موقعیتی جلوتر از اقدام قرار دهید.
بهاینترتیب میتوانید تنظیمات معاملهگری سودآور در بورس را پیشبینی کنید. چهار احساسی که معامله گران در بورس از آنها رنج میبرند عبارتاند از: ترس، امید، حرص و پشیمانی. باید بتوانید این احساسات را در خود سرکوب کنید تا به موفقیت برسید.
بزرگترین اشتباهی که یک معاملهگردر بورس میتواند انجام دهد این است که اجازه دهد احساساتش تصمیمات مربوط به معاملاتش را کنترل کند. تجربه ضررهای متوالی بسیار ازلحاظ احساسی دشوار است و میتواند استقامت و انعطافپذیری معاملهگر در بورس را تست کند. ترس و طمع، یا تلاش در شکست بازار، میتواند منجر به کاهش معاملات برد و از کنترل خارج شدن معاملات باخت شود. به یاد داشته باشید، نبرد واقعی بین شما و بازار نیست، بلکه در یادگیری نحوه کنترل احساسات شدید است.
فراموش نکنید که درک اینکه همه اقدامات قیمتی ابزارها، کاملاً وابسته به واکنشهای احساسی شرکتکنندگان مختلف بازار است، بسیار مهم است. بدون احساسات، قیمتها ثابت میشوند. ازآنجاییکه مردم کاتالیزورهای اصلی حرکات بازار هستند.
قیمت پادشاه است!
من کتابهای زیادی را مطالعه کرده و در سمینارهای زیادی نیز شرکت کردهام که در همهی آنها در پایان به حضار گفته میشد که کنترل احساسات و داشتن نظم و انضباط در معامله، اجزای اساسی موفقیت برای معامله گری در بورس میباشند، اما هیچکس به شما نمیگوید که چگونه این کنترل احساسی و نظم شخصی را در حین معامله در بورس به دست آورید. هنگامیکه به حرفه معاملهگری ابتدایی خودم فکر میکنم، زمانی را به یاد میآورم که بهطور پیوسته روش معاملاتی خودم را برای به دست آوردن نتایج بهتر، تغییر میدادم.
اما صرفنظر از اینکه از چه شاخص فنی یا سیستم معاملاتی در بورس استفاده میکردم، همیشه نتیجه مشابهی به دست میآوردم: ضرر! مهم نبود که چهکار کرده بودم. مجبور بودم که مشکل اصلی را حل کنم و آن در ذهن من بود؛ بنابراین، مجبورشدم احساساتم را در برخورد با بازار کنترل کنم. همانطور که قبلاً اشاره کردم، قیمت پادشاه است! از زمانی که توجه بیشتری به حرکات قیمت میکنم، معاملات برد متوالی بیشتری را داشتهام.
چطور احساسات را از معاملهگری در بورس حذف کنیم؟
زمانی که بازار را تجزیهوتحلیل میکنید، اولین چیزی که باید از دیدگاه فنی انجام داد، شناسایی روند بازار و تعیین سطوح حمایت و مقاومت است. چگونه این کار را انجام دهیم؟ با کشیدن خط روند. من فرصت دیدار با برخی از معاملهگرانی که تنها با یک نگاه به بازار، خطوط روند را میکشند، یافتهام. این روش مورد تأییدی نیست و اگر چنین عادتی دارید، بهتر است که آن را کنار بگذارید. چرا؟
به این خاطر که شما بایستی قوانین سختگیرانهای داشته باشید و این قوانین معامله شمارا راحتتر و بهدور از احساسات میکند. بهطورکلی، قوانین و احساسات حسابهای معاملاتی ما را خراب میکنند؛ بنابراین، احساسات کمتر به معنی فرصتهای بیشتر برای کسب نتایج بهتر است. این نتیجه، ما را به تئوری من میرساند که بنده از طریق تجارب معاملاتی خودم کشف کردهام. تئوری این است که با سنجش احساسات دربرگیرنده بازار یا یک ابزار خاص و همچنین داشتن قوانین ثابت، میتوانید در حین معاملهگری در بورس احساساتتان را کنترل و حتی حذف نمایید.
خطوط روندی که به شناسایی روند بازار و تعیین سطوح حمایت و مقاومت کمک میکنند، ابزار اولیهای هستند که من برای سنجش احساسات محصورکننده کل بازار یا یک ابزار به کار میبرم؛ اما این راز به سطوح حمایت و مقاومتی که کلیدهای درک معتبرترین خطوط یا روندها هستند میانجامد. سطوح حمایتی و مقاومتی بهطور عمده توسط احساسات معامله گران در بورس شکلگرفتهاند.
بنابراین، من شرکتکنندگان در بازار را با کشیدن یک خط روند بر روی ابزار خاصی که هرلحظه میتواند یک سهم باشد، شناسایی می کنم. سپس بر اساس اعتبار خطوط روند، متشکل از خطوط حمایتی و مقاومتی تعیین میکنم چه زمانی سطح بعدی شرکتکنندگان بازار، خریدوفروش خواهند کرد.
قصد دارم که توضیح دهم سطوح مقاومتی و حمایتی چه هستند .همچنین اصول اولیه اینکه چطور این سطوح را بر روی یک نمودار پیدا میکنیم را نشان خواهم داد. این روش منحصربهفرد به شما نشان خواهد داد که کدام قیمتها برای جلوگیری از بالا رفتن یا پس زدن قبل از اینکه تغییر کنند، مناسب هستند و کدامیک بیشترین اعتبار رادارند. این واقعاً رویکردی منحصربهفرد است که من آن را دوست دارم، به این خاطر که هیچ احساساتی در آن دخیل نیست و فقط واکنش داریم.
سطوح حمایتی و مقاومتی
سطوح حمایتی و مقاومتی بهطور عمده توسط احساسات معامله گران در بورس شکل میگیرند و این همانجایی است که نیروهای عرضه و تقاضا باهم برخورد میکنند. این سطوح جایی هستند که شما واقعاً نبرد بین خریداران (گاوها) و فروشندگان (خرسها) را میتوانید ببینید. نزاع مداوم بین گاو و خرس، که در نزدیکی سطوح حمایتی و مقاومتی، اتفاق میافتد، چیزی است که معاملهگری در بورس را به یک مطالعه جذاب از قوانین اصولی عرضه و تقاضا تبدیل میکند. بسیاری از معامله گران در بورس به این سطوح نگاه میکنند تا نقاط خروجی و ورودی را برای معاملاتشان بسنجند. این سطوح را میتوان با استفاده از ابزارهای تحلیل فنی، مانند خطوط روند صعودی و نزولی یا با استفاده از روشهای پیشرفتهتری مانند درصدهای تصحیح فیبوناچی، کشید.
یک سطح حمایتی زمانی که قیمت به دنبال یافتن حمایت در جهت ممانعت از کاهش بیشتر قیمت، است ایجاد میشود. این بدان معناست که قیمت بهاحتمالزیاد از این سطح ترقی میکند تا اینکه بشکند. بااینحال، هنگامیکه قیمت این سطح را شکست، این احتمال وجود دارد که همچنان کاهش پیدا کند تا جایی که سطح حمایتی بعدی را پیدا کند.
یک سطح مقاومتی، عکس سطح حمایتی است و زمانی است که قیمت به دنبال یافتن مقاومت در جهت جلوگیری از بالا رفتن بیشتر، است. این بدان معناست که احتمال زیاد قیمت از این سطح ترقی میکند تا اینکه آن را بشکند. بااینحال زمانی که قیمت این سطح را میشکند، احتمالاً همچنان به بالا رفتن ادامه میدهد تا زمانی که سطح مقاومتی بعدی را پیدا کند.
رویکرد معاملهگری در بورس
در رویکرد معاملهگری خودم، ابتدا با تعیین جهت کلی بازار بهوسیله یک خط روند شروع به اجرای روش تحلیل فنی بر روی یک ابزار خاص کردم. از آن به بعد، سطوح مقاومتی و حمایتی روانی یک ابزار را در ارتباط با بالا و پایینها یا نوسانات درونی، شناسایی میکنم. برای انجام این کار از یک چارچوب زمانی بالاتر مانند یک چارچوب هفتگی در مقابل روزانه، استفاده میکنم. سطوح روانشناختی، زمانی رخ میدهد که قیمتها به صفرهای چندگانه ختم شوند. معامله گران به دلایل مختلف بهسوی چنین قیمتهای روانشناختی جذب میشوند.اگر سطحی درگذشته بهعنوان سطح مقاومتی یا پشتیبانی کارکرده، ممکن است معاملهگر فرض کند که دوباره سطح مقاومتی یا حمایتی محکمی را در آینده فراهم خواهد کرد،
سپس به یک چارچوب زمانی کمتر مثلاً روزانه تغییر میدهم و سطوح حمایت و مقاومت را در آن چارچوب زمانی خاص، مشخص میکنم. اگر سطوح مقاومتی و حمایتی گرفتهشده از چارچوب زمانی هفتگی با چارچوب زمانی روزانه، باهم منطبق شدند، تعیین میکنم که سطوح قابلتوجه و قویای هستند و آنها را بهعنوان اهداف تنظیم میکنم. این سطوح ممکن است توجه بیشتری را جلب کنند و پیشبینیهای بیشتری را در بین معامله گران در بورس ایجاد کند. حال که سطوح هدفم را تعیین کردهام، به بازه زمانی کمتری مانند ۴ ساعت تغییر میدهم و دیگر سطوح حمایتی و مقاومتی را شناسایی میکنم. اگر برخی از این سطوح با سطوح بازههای زمانی بالاتر منطبق شوند، آنها نیز قابلتوجه میشوند و آنها را بهعنوان هدف برای رویکردی کوتاهمدت استفاده خواهم کرد.
من از سطوح حمایتی و مقاومتی گرفتهشده از چارچوبهای زمانی بالاتر بهعنوان اهداف و نقاط خروجی برای رویکرد میانمدت استفاده میکنم. سپس، گزینهای برای تغییر به یک چارچوب زمانی کوتاهتر و شناسایی سطوح حمایتی و مقاومتی باقیمانده که برای تعیین نقاط ورودی و همچنین نقاط حد ضرر استفاده میکنم، دارم.
همچنین متوجه میشوم که چارچوبهای زمانی برای معامله گری در بورس بسیار اهمیت دارد به این خاطر که اغلب به نظر میرسد که یک منطقه حمایت عمده در یک نمودار روزانه ممکن است چیزی بیش از اصلاح یک نمودار هفتگی یا سالانه نباشد. درنهایت، از نمودار ۴ ساعته تا نمودار هفتگی، برای سطوح قابلتوجهی در ارتباط با یک دوره میانگین متحرک ۱۰۰ و همچنین یک دوره میانگین متحرک ۲۰۰، تأییدیه میگیرم. هردو میانگین متحرک بهعنوان تائید این سطوح عمل میکنند که آنها را معتبرتر میسازد اگر با هریک از این سطوح منطبق باشند.
نتیجه
تجارت مثل جنگ است. شما در حال مبارزه با تعدادی از مخالفان بسیار باهوش، باتجربه و ازلحاظ مالی قدر هستید. برای موفقیت، باید یک لبه داشته باشید، زیرا روانشناسی، نقش مهمی را در تمامی انواع معاملهگری در بورس ایفا میکند. به همین دلیل، بایستی همیشه احساسات خود را تحت کنترل داشته باشید. این امر میتواند کار سختی باشد مخصوصاً زمانی که پای پول در میان است، اما با شروع و تمرکز بر روی این طرحهای تعیینشده و قواعد عمل میتوان آن را انجام داد. اگر بهطور مداوم قوانین خود را بدون شکستنشان دنبال کنید میتوانید احساساتتان را در معاملهگری در بورس حذف کنید. اگر شما به چنین قابلیتی دستیابید، میتواند به شما در بهبود تصمیمات معاملهگریتان کمک کند؛ بنابراین، معاملهگری در بورس به یک هنر تبدیل میشود.
قوانین معامله گری
آزمون شخصیت شناسی روانشناسی عالی بود و به شخصه ازش خیلی استفاده کردم و شخصیت خودم رو شناختم و طبق اون برنامهریزیهامو انجام دادم.
بنده در شرایط هیجانی بازار تمرکز و تسلطم رو به مراتب از دست میدادم و به کمک مشاوره روانشناسی تونستم در شرایط هیجانی خودم رو تا حد خیلی زیادی کنترل کنم.
من نمیتونستم هیجانم رو موقع ترید کنترل کنم و صحبت کردن با مشاور روانشناس باعث شد هم خودم رو بشناسم و هم دغدغه معاملاتیم برطرف بشه.
من وقتی با مسائل روانشناختی حوزه ترید مواجه میشدم بهدلیل بیتجربگی به مشکل میخوردم، اما با کمک مشاورین روانشناس تونستم با تمرین این ایراداتم رو برطرف کنم.
اطلاعات بیشتر
ضرورت نیاز به روانشناس برای تریدرها
از آنجایی که شغل معاملهگری سراسر استرس و هیجان است، ضرورت دارد هر معاملهگری نسبت به درونیات خود آگاه باشد تا بتواند در هنگام مواجه شدن با سود و ضرر تصمیمات درست و منطقی بگیرد. چالش مهم معاملهگران (تریدرهای) بازارهای جهانی تسلط بر هیجانات و کنترل احساسات است. یکی از راه های غلبه بر احساسات و مدیریت آن گرفتن مشاورههای تخصصی روانشناسی معامله گر و آگاه شدن از تکنینکهای روانشناسی بازار سرمایه است. ما در دلفینوست این امکان را فراهم کرده ایم که شما عزیزان بتوانید درباره معاملات خود و یا موضوعات دیگر خود با روانشناسان مجربای که از جهت علمی و تجربه جز شاخصترین روانشناسان هستند ارتباط برقرار کنید و از دانش آنها استفاده کنید. در بخش روانشناسی بازارهای مالی ما به شما کمک میکنیم که در کنار آموزشهای حرفهای، احساسات و هیجانات خود را بشناسید و بتوانید آنها را مدیریت کنید. معاملهگران باید با ایجاد ذهنیت مثبت و آرام، بهترین فرصتهای بازارهای مالی را شناسایی کنند و روانشناسان معاملهگری این شرایط را فراهم میکنند که معاملهگران بتوانند در یک شرایط امن و آرام بخش هیجانات و احساسات خود را ابراز کنند و معاملات سوددهی داشته باشند.
نقش روانشناسی معاملات در سود و ضرر معاملات
روانشناسی معاملات یا روانشناسی ترید، بهصورت اختصاصی بر چگونگی واکنش و رفتار معاملهگران در زمان کسب سود یا زیان تأکید دارد. هرکس که بهصورت حقیقی (و نه آزمایشی) به معامله در بازارهای بزرگ مالی میپردازد، رفتارهای هیجانی از خود نشان میدهد. معمولاً اکثر رفتارهای هیجانی این معاملهگران نیز در زمان کسب سود یا زیان بروز میکند. برای مثال، تصور کنید که یک تریدر تصمیم میگیرد که برای تمام معاملات خود، حد سود و زیان در نظر بگیرد. حالا اگر چنین شخصی، معاملهای باز کرده و آن معامله وارد روند صعودی شود و به حد سود موردنظر وی برسد، آن شخص چه رفتاری از خود نشان میدهد؟! به احتمال زیاد، معامله را به امید کسب سود بیشتر، نمیبندد. یعنی قوانین معاملاتی خود را زیر پا میگذارد. همین اتفاق ممکن است برای رسیدن به حد ضرر نیز انجام شود.
البته این فقط یک نمونه از رفتارهای ناصحیح در حین معامله است. رفتارهای ناصحیح دیگری نیز وجود دارند که حتی برخی از بهترین تریدرها نیز با آنها دست به گریبان هستند. حالا ما در دلفین وست سعی داریم تا این مشکل را از سر راه تریدرهای ایرانی برداریم. البته تا به امروز، کاربران از اجرای این ایده بسیار رضایت داشتهاند. بنابراین شما میتوانید جهت دریافت مشاوره روانشناسی ترید یا روانشناسی معاملات، روی کارشناسان دلفین وست حساب کنید. علاوهبر خدمات مشاوره، در دوره روانشناسی بازار نیز برای کنترل هیجانات در معامله با شما همراه هستیم. دوره روانشناسی بازار میتواند تکمیل کننده مهارتهای شما برای کسب سود بیشتر از بازارهای مالی باشد.
قوانین موفقیت در ترید و معامله گری
امروزه بسیاری از افراد به دنبال راهکاری برای سرمایه گذاری و چند برابر کردن سرمایه خود در مدت زمان کوتاهی هستند. شاید بعد از جست و جو و بررسی سایت ها و مقالات مختلف به این نتیجه برسید که ترید یا معامله گری بی دردسر ترین و راحت ترین کار است. چرا که می توانید در خانه خود و با داشتن اندکی سرمایه کار ترید را شروع کنید. اما بعد از این وارد کار ترید شدید ملاحظه می کنید که این کار آن چنان که فکر می کردید ساده نیست! این مقاله پاسخی است به این سوال که چگونه می توانیم به یک تریدر موفق تبدیل شویم؟
شاید شما هم کتاب جادوگران بازار ( Market Wizards ) را خوانده باشید. کتابی که در آن با تریدرهای بزرگ و افسانهای مصاحبه کرده و رموز موفقیت آن ها را بازگو می کند. اگر این کتاب را عمیق درک کرده باشید متوجه نکات اساسی خواهید شد که در انجام معاملات کمک شایانی به شما خواهد کرد.
یکی از نکات اساسی، فارغ از نحوه عملکرد تریدرها این است که همهی آنها یک ضرر سنگین را در ابتدای کارشان تجربه کرده اند و این امر باعث شده تا باورها و اعتقادات اشتباهشان را شناسایی کنند و این توانایی فوقالعاده را به دست آوردهاند که خودشان را با شرایط وفق بدهند و در کسری از ثانیه تفکرشان را عوض کنند. نکته مهم این است که استراتژی معاملاتی، روحیات و رفتار هر یک از آن ها متفاوت بود، اما قوانین مشخصی را دنبال کرده بودند که بطور شگفت آوری مشابه یکدیگر بود.
در واقع تمامی تریدرهای بزرگ و موفق دنیا از یک الگوی یکسان برای دست یابی به موفقیت مالی استفاده می کنند. اما سوال اساسی این است که این قوانین و الگوهای موفقیت در ترید را چگونه می توان دنبال کرد؟
قانون اول: بدون هیچ پیش زمینهای شروع به کار کردن
در ابتدای شروع به ترید و معامله گری اصلا مهم نیست که چقدر مهارت و تجربه دارید، همیشه به یاد داشته باشید که همه در ابتدا از هیچ شروع کرده اند و رفته رفته بر نقاط ضعف خود آگاهی پیدا کرده اند. ممکن است بعضی از افراد دارای یک استعداد ذاتی در ترید باشند، اما این موضوع در ابتدای راه اهمیتی ندارد. همه تریدرهای بزرگ از پله اول شروع کرده اند و هیچ کس از همان اول یک تریدر حرفه ای نیست و حتی به بازاری که در آن کار می کند آشنایی کافی نداشته است.
ممکن است که شما افرادی را دیده باشید که در مدت زمان کوتاهی در بازارهای مالی ثروتمند شده اند و یا از طریق بازار ارزهای دیجیتال (کریپتوکارنسی) به ثروت بسیار زیادی دست یافته اند و به این امید که شاید شما هم بتوانید سرمایه خود را چند برابر کنید، وارد بازار می شوید. حتی اگر مهارت و دانش تحلیل تکنیکال بالایی داشته باشید، به قوانین و الگوهای اساسی موفیت در ترید توجهی نمی کنید. بسیاری از تریدرها تصور میکنند که از بازار باهوشترند. حتی اگر به قوانین ارزشمند قوانین معامله گری بازار که در طول سالها به دست آمدهاند آگاهی داشته باشند، بازم هم خیال می کنند که این قوانین در مورد آن ها صدق نمیکند.
قانون دوم: اسیر شدن در تله های بازارهای مالی
بهتر است با این سوال شروع کنیم که آیا شما تصور می کنید که اشتباهات سایر تریدر ها را مرتکب نمیشوید؟
باید گفت که هیچ تریدری نمی تواند ادعا کند که تاکنون اشتباهی انجام نداده است.
شاید تریدرهای تازه کار این مفهوم را درک نکنند که قوانین برای این به وجود آمدهاند که از آنها محافظت کند، حتی اگر خودشان قوانین را ندانند!
مشکل اینجاست که آنها دقیقا نمیدانند قوانین برای آن ها چه کارایی دارد، حتی اگر توسط تریدرهای موفق آموزش ببینند، تا زمانی که خودشان تجربه کافی را بدست نیاورند معاملات موفقی نخواهند داشت. در واقع دانش باید از طریق تجربه شخصی بدست بیاید. شاید از خود بپرسید که منظور از این قوانین چیست؟
بطور خلاصه به پنج قانون اصلی اشاره می کنیم:
- بیش از حد ترید نکنید.
- میزان سرمایه خود را در دارایی های مختلف پخش کنید.
- همیشه در تریدهای خود حد ضرر مشخص کنید.
- از تصمیات لحظهای و هیجانی بپرهیزید.
- بصورت احساسی ترید نکنید.
البته اینها فقط چند قانون اساسی بودند که هر تریدری باید آنها را به یاد بسپارد. اما در ابتدای کار اغلب افراد این قوانین را نادیده می گیرند. در این مورد یکی از موفق ترین تریدرهای بازار جفت ارز فارکس به نام بروس کونر، داستان یکی از اولین تریدهایش را اینگونه تعریف می کند:
من سرمایه اولیه ام را با انجام قراردادهای کم ریسک به دست آورده بودم. اما وقتی که قیمت دانههای سویا در سالهای ۱۹۷۰ به شدت بالا رفت و رکورد زد، کارگزارش هیجان زده شد و با طمع زیادی با اون تماس گرفت و گفت: قرار است دانههای سویا به شدت گران شوند! او گفت که اجازه دهید تا مبلغ فروش استقراضی ماه نوامبر را برای شما افزایش دهم، و وقتی چند روز دیگر قیمت به حداکثر میزان خود رسید، سود بیشتری از فروش قوانین معامله گری آن ها نصیبتان شود. من هم موافقت کردم. در آن لحظه احساس اشتیاق و خوشحالی بسیار زیادی داشتم تا اینکه 20 دقیقه بعد، کارگزارم دوباره با من تماس گرفت. اما اینبار صدایش کاملا آشفته بود. او گفت که بازار نزولی شده و مقدار زیادی در ضرر هستید.
کاملا شوکه شده بودم و با عصبانیت گفتم که هرآنچه خرید کردی بفروش. خیلی خوششانس بودم که در زمانی که دیگر خریداری در بازار نبود، توانستم از بازار بیرون بیاییم. اما به هر حال ضرر بزرگی متحمل شده بودم. در ابتدای روز بیشتر از ۴۵ هزار دلار داشتم. اما در پایان فقط ۲۲ هزار دلار در حسابم باقی ماند. بعد از آن کونر از احساس وحشتناکی صحبت میکند که هر تریدری وقتی با شکست روبرو می شود آنرا تجربه کرده است.
قانون سوم: ضرر سنگین
قطعا هر تریدری در طول فعالیت خود در بازارهای مالی یک ضرر سنگین را تجربه خواهد کرد. حتی تریدرهای بزرگ دنیا نیز حداقل یکبار بخش بزرگی از سرمایه خود را از دست داده اند و از صفر شروع کرده اند. همچنین کونر احساسا شکست و از دست دادن پول را اینگونه توصیف می کند:
دچار شوک احساسی شدم. نمیتوانستم باور کنم که آنقدر احمق بودهام. با وجود سالها مطالعهای که قوانین معامله گری داشتم، باید شکست سختی میخوردم تا بازار را درک کنم. تصور می کردم که بازار من را قورت داده و مسیر پول درآوردنم از طریق ترید را گم کرده ام.
در بازار ارزهای دیجیتال نیز این اتفاق برای بسیاری از تریدرهای بی تجربه زیاد اتفاق افتاده است، مثلا در زمانی که نمودار ارز دیجیتال نئو (NEO) صعودی و درحال بالا رفتن قیمت بود، بسیار از افراد آماتور دیر وارد بازار شدند و تمام سرمایه خود را فقط بر روی این ارز دیجیتال سرمایه گذاری کردند. درست است که بعد از چند روز قیمت ارز نئو بالا رفت و تقریبا دوبرابر شد، اما به یکباره همه چیر تغییر کرد. دولت چین اکسچنجهای بزرگ را تهدید کرد و یکسری ممنوعیت ها برای آن ها وضع کرد. هر روز اخبار بدی از دنیای کریپتو به گوش می رسید و بسیار از ارزهای دیجیتال شروع به ریزش های شدید کردند. در آن زمان نگه داشتن هیچ کوینی بدتر از یک کوین چینی مثل نئو نبود!
آماتورها مشاهده می کردند که همه سودهایشان در طول چند روز درحال نابود شدن است. اما با تصور اینکه اوضاع در حال عوض شدن است اقدام به نگهداری آن ارز کردند و قیمت آن روز به روز پایین می رفت. بعد از گذشت چند هفته بالاخره جو بازار کمی متعادل شد و چیزی در حدود 70 درصد از سرمایه تریدرهای آماتور در این مدت زمان از بین رفت.
قانون چهارم: درس گرفتن از اشتباهات
بعد از آنکه یک ضرر بزرگ را تجربه کردید، به مرور زمان متوجه خواهید شد که شاید آن ضرر بهترین تجربه در طول زندگی تریدینگ شما باشد! بی شک افرادی که ترید را به عنوان یک شغل اصلی و راهی برای کسب درآمد خود محسوب می کنند، اشتباهات خود را بررسی کرده و تمام عقاید و استراتژی معاملاتی خود را به زیر سوال می برند. دیگر هیچ چیز را فقط از روی قیمتش قضاوت نمیکنند و سعی می کنند که با اصول کامل ترید انجام دهند.
در این مورد پاول تودور جونز یکی دیگر از تریدرهای بزرگ دنیا می گوید، زمانی که همه سرمایه ام از بین رفت با خود گفتم که چرا همه چیز را بر روی یک ترید وارد کنم؟ همان موقع بود که تصمیم گرفتم که اصول مدیریت پول و سرمایه را فراگیرم. آن شکست سنگین برای من تجربهای آموزنده بود، با تمام وجود بر می گردم و دوباره می جنگم.
پس شما اگر ضرری را متحمل نشوید، مفهوم هیچ کدام از قوانین را درک نخواهید کرد. همیشه فکر میکنید که با بقیه فرق دارید و قوانین بازار برای شما صادق نیستند. در صورتی که هیچ استثنایی وجود ندارد.
قانون پنجم: درک قوانین از سخت ترین راه
با توجه به آنچه گفته شاید برایتان سوال ایجاد شود که واقعا چرا باید ضرر و شکست در ترید را تجربه کنیم؟
در واقع شاید مفهوم اساسی زندگی همین افت و خیزهایی باشد که در طول زندگی تجربه می کنیم و در هر مرحله سعی داریم که بهتر از دفعات قبل مشکلات و اشتباهاتمان را برطرف کنیم. حقیقت این است که وقتی شما ضرر بزرگی متحمل می شوید، تمامی اشتباهات خود را بررسی می کنید و در میابید که وقتی تحت فشار هستید، نباید تصمیم گیری کنید.
البته برخی از تریدرها تمایل دارند که بازنده باقی بمانند، آن ها رنج کشیدن را دوست دارند اما نمی خواهند باور کنند که اشتباه کرده اند. اینها افرادی هستند که به جای خروج از بازار صبر می کنند تا بازار برگردد، اما در اغلب اوقات چنین اتفاقی نمی افتد.
قانون ششم: مدیریت سرمایه
یکی از اصول اساسی در تمامی بازار های مالی قانون مدیریت پول و سرمایه است. تعیین حد ضرر یکی دیگر از قوانینی است که هر تریدری باید آن را فرا بگیرد. مهم نیست که میزان مهارت شما در ترید کردن چقدر است، بههر حال باید بدانید که همیشه ممکن است اشتباه کنید. پس همواره باید تکنیک محافظت کردن از پول و سرمایه خود را بدانید.
بطور کلی مبحث مدیریت سرمایه را می توان در چند قسمت خلاصه کرد:
- برای به حداقل رساندن ریسک در معاملات خود، سرمایه خود را در دارایی های مختلف پخش کنید.
- همیشه از حدضرر استفاده کنید و بشدت به آن ها وفادار بمانید.
- تا زمانی کخ تجربه کافی را بدست نیاورده اید از مارجین ترید (اهرم مالی) بپرهیزید
- هنگامی که وارد ضرر شدید مقداری از سرمایه خود را از بازار خارج کنید
- اگر چند روز تریدهای شما با ضرر بسته شد، از همه چیز خارج شوید و کمی استراحت کنید.
- اگر یک ترید بد انجام دادید، بلافاصه خارج شوید، چون همیشه میتوانید کمی بعد دوباره وارد شوید.
رعایت کردن این اصول به شما کمک می کند که از سرمایه خود محافظت کنید.
قانون هفتم: مسیر خود را انتخاب کنید
شاید عجیب بنظر بیاید اما بسیاری از تریدرهای موفق دنیا اخبار را دنبال نمی کنند. چراکه آن ها اعتقاد دارند اگر اتفاق بزرگی رخ دهد، چون مردم مدام در موردش حرف میزنند در جریان قرار میگیرید. اگر آنقدرها اتفاق مهمی نباشد که همه درموردش حرف بزنند، ارزشش را ندارد که درموردش بشنوید. در این صورت اسیر دست هیجانات نمی شوید و احساسی ترید نمی کنید.
علاوه بر این شما می توانید هر از گاهی یک نگاه اجمالی به نمودارهای یک تریدر دیگر بیندازید و ببینید با تحلیلی که خودتان نسبت به بازار دارید مطابقت میکند یا نه، اما فقط به یاد داشته باشید که چنین کاری را نباید همیشه انجام دهید و بر اساس تحلیل دیگران معامله کنید. در نهایت خودتان هستید که باید یک استراتژی معاملاتی شخصی در نظر بگیرید.
باید آنقدر در تحلیل تکنیکال مهارت کسب کنید که بتوانید به تحلیل های خودتان اعتماد داشته باشید و اشتباهات خودتان را کشف کنید.
بقول یکی از تریدرهای معروف دنیا، بهترین شرایط ممکن این است که طبیعت به شما اشتیاقهای سوزان هدیه بدهد، بعدش به شما اهدافی برای ارضای این اشتیاقها هم میدهد. اشتیاق سوزان یکی از قوانینی است که برای موفقیت در هر زمینه ای به آن نیاز دارید. در بیشتر کتاب های موفقیت مالی نیز اشتیاق سوزان یکی از مباحث اصلی و پایه ای موفقیت به شمار می رود.
اگر اشتیاق سوزان برای ترید کردن و برنده شدن در خودتان ایجاد کنید، راه موفیت به شما نشان داده خواهد شد و دیگری نیاز به مکم و تقلید از شخص دیگری ندارید. خودتان راهش را پیدا میکنید و وقتی که پایتان را به آب زدید دیگر نیازی نیست که شخص دیگری را دنبال کنید. در حقیقت باید سعی کنید که مسیر خودتان را پیدا کنید و به استاد خودتان تبدیل شوید.
قانون هشتم: استراتژی معاملاتی خودتان را داشته باشید
وقتی در ترید به دانش و مهارت کافی دست پیدا کردید، حال وقت آن است که سیستم کاری خود را توسعه دهید. چرا که شما آموزش هایی را فرا گرفته اید و می توانید تشخیص دهید که کدام روش و سیستم ترید برای شما کار ساز است.
باید برای خودتان یک سبک و استراتژی ترید کردن بسازید که با خصوصیات شخصی، نقاط قوت و نقاط ضعفتان سازگار باشد. اگر روش های شخص دیگری را کور کورانه دنبال کنید در زمان های حساس ترید، قدرت انتخاب و تصمیم گیری صحیح را نخواهید داشت. برای اینکار باید به درونتان بنگرید و از خود بپرسید که واقعا از دنیا چه می خواهم. در حقیقت هرکس هرچه که میخواهد از بازار میگیرد.
برخی از مردم دلشان می خواهد که بازنده باشند، شاید تعحب کنید ولی واقعا همینطور هست. آن ها باورهای شکست خورده و بازنده بودن را در ذهن خود پرورش داده اند. مثلا در ذهن خود این باور را پرورش داده اند که پول چرک کف دست است!
نکته کلیدی این است که هر باوری داشته باشید دنیا همان را به شما بر می گرداند، این نکته در هر زمینه ای از جمله بازار های مالی نیز کاربرد دارد. شاید افرادی را دیده باشید که حتی در بهترین روزهای بازار هم ضرر می کنند. این دقیقا مصداق بارز این جمله است. اگر مردم به طور عمیق به روش های ترید کردن خود نگاه کنند، خودشان متوجه میشوند، تمام آنچه که میخواهند، از جمله تمام اهدافشان را به دست میآورند، حتی اگر خودشان متوجه نباشند یا اینکه نخواهند به آن اعتراف کنند.
اما بهترین تریدرها واقعا اشتیاق دارند که پول دربیاورند. آن ها اشتیاق عمیقی برای بازارها و اشتیاق سوزانی برای برنده بودن دارند. آنها برای اینکه به این هدف دست پیدا کنند سرانجام با تفکر عمیق و فراتر رفتن از محدودیتهای انسانیشان به این درک میرسند و وقتی که این کار را کردند آماده هستند تا در مسیر خاص خودشان قدم بردارند.
قوانین مدیریت پوزیشن
در درس امروز از مجموعه مقالات آموزش فارکس، به اهمیت قوانین مدیریت معامله خواهیم پرداخت.
پیش از اینکه بخواهید وارد معامله شوید، باید یک نقشه راه (استراتژی) حاضر و آماده برای خود داشته باشید.
این نقشه راه به شما می گوید که چگونه می توانید پوزیشن خود را مدیریت کنید؛ چه حرکت قیمت به نفع شما باشد و چه علیه شما.
کلیک بر روی گزینه بای یا سل و ورود به معامله آسان ترین بخش کار است، اما خروج از معامله است که در واقع مشخص خواهد کرد که آیا شما سود می کنید یا ضرر.
مثل تام باشید
دو معامله گر داریم به نام های تام و جری. هر دو ممکن است پوزیشن مشابهی را بگیرند اما نتیجه آنها کاملاً با یکدیگر متفاوت باشد.
تام روی معامله خود سود خواهد کرد زیرا پوزیشن خود را به درستی مدیریت کرده و در سناریوهای مختلف، برای هر یک از آنها برنامه ویژه برای خروج از معامله دارد.
حتی اگر ضرر هم کند، او می داند چه زمانی باید جلوی ضرر را بگیرد و با ضرر کمتری از بازار خارج شود.
از سوی دیگر، جری برنامه حاضر و آماده ای برای خود ندارد. او نمی داند اگر قیمت ناگهان علیه او حرکت کرد چه کند. او احتمالا در نهایت حساب خود را به باد می دهد.
مشخص کردن نحوه مدیریت پوزیشن پیش از ورود به بازار، بسیار بسیار مهم است.
نباید طوری باشد که شما در اوج جنگ بخواهید تصمیمات حیاتی بگیرید.
وقتی یک پوزیشن می گیرید، باید از قبل تصمیم گرفته باشید که در برابر هر گونه اتفاق و پیامدی که در بازار ممکن است رخ دهد، چه واکنشی نشان دهید.
هر گونه
پیامد و نتیجه ای
که ممکن است
در بازار
رخ دهد!
سعی کنید انواع و اقسام سناریوهای احتمالی که ممکن است رخ دهند را حدس بزنید و پیشاپیش تصمیم بگیرید که در برابر هر یک و هر سناریو باید چه کاری انجام دهید.
مثل اسپاک در سریال پیشتازان فضا باشید!
وقتی پوزیشن باز دارید، مثل یک ربات بی احساس و بی رحم باشید.
شما باید مانند اسپاک باشید: بدون جنبه انسانی!
تمامی تصمیمات باید پیش از معامله گرفته شوند. باید دست پیش بگیرید تا پس نخورید. یعنی حتی وقتی پوزیشن خود را باز نکرده اید هم آماده باشید!
در زمان تصمیم گیری برای باز کردن پوزیشن، فقط باید به آنچه ثبت کرده اید مراجعه کنید. اینگونه از اتخاذ هر گونه تصمیم گیری لحظه ای و فی البداهه پیشگیری بعمل خواهد آمد.
اگر سرانجام به این نتیجه رسیدید که پوزیشن بگیرید، از قبل میدانید که باید حد ضرر خود را کجا بگذارید، باید حد سود شما کجا باشند، آیا باید حد ضرر خود را تریل کنید یا خیر، کجا بهتر است زودتر از معامله خارج شوید و …
اگر هر زمان در طول معامله یهویی از شما بپرسند که مثلا: «اگر قیمت اینگونه شود چه؟ اگر قیمت به آنجا برود چه؟»
باید بتوانید در لحظه و بدون فکر کردن، برای هر سناریو و هر پرسش پاسخ داشته باشید.
پیش از باز کردن پوزیشن، باید قوانین مدیریت معامله خود را بطور کامل از قبل آماده کرده باشید.
هرگز نباید وقتی پوزیشن باز دارید در وضعیتی قرار گیرید که به خود بگویید: “ای داد بیداد..حالا چه کار کنم؟”
زمان پاسخ به همه این پرسش ها همیشه، همیشه، همیشه پیش ورود به معامله و بازار است. حله؟!
دیدگاه شما